متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


وقتی از مادر زاده شدم ، صدایی در گوشم زمزمه کرد ،


گفتم : تو کیستی ؟


گفت : (( غـــــــــــــم ))


خیال کردم که غم عروسکی است که ، . . .


بعــــــدها با آن بازی خواهـــم کرد .


ولی ، من نمیدانستم که . . .


عروسکی خواهم شد . . . . . . . ،  در دستان (( غم ))


نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ
saman11
ارسال پاسخ
negar1010
ارسال پاسخ

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد

آدم بی غم وبی درد دگرآدم نیست

#سید_تقی_سیدی

delshad6577
ارسال پاسخ

زیبا بود ممنون...