متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


مناظره كوبنده هشام با دانشمند شامى

امام صادق (ع) در جلسه مناظره كه در مكه بين شاگردانش با دانشمند شامى برقرار شد (چنانكه در داستان قبل بيان گرديد) به دانشمند شامى رو كرد و فرمود: با اين جوان، (اشاره به  هشام بن حكم، شاگرد زبردست امام) گفتگو كن.

دانشمند شامى، آمادگى خود را براى مناظره با هشام اعلام كرد و گفتگوى آنها در حضور امام صادق (ع) به ترتيب زير ادامه يافت:

دانشمند شامی خطاب به هشام: اى جوان! درباره امامت اين مرد (امام صادق (ع)) از من سؤال كن. مى خواهم در اين باره با تو گفتگو كنم.

هشام از بى ادبى و گستاخى مرد شامى به ساحت مقدس امام به گونه اى خشمگين شد كه بدنش مى لرزيد، در اين حال به مرد شامى گفت: آيا پروردگارت خير و سعادت بندگانش را بهتر و بيشتر مى خواهد، يا بندگان، خير خود را نسبت به خود؟

دانشمند شامى: بلكه پروردگار، خير بندگانش را بيشتر مى خواهد.

هشام: خداوند براى خير و سعادت انسانها چه كرده است؟

دانشمند شامى: خداوند حجت خود را براى آنها استوار نموده تا پراكنده نگردند و او بين بندگانش را در پرتو حجتش، الفت و دوستى بخشد، تا نابسامانيهاى خود را در پرتو دوستى، سامان دهند و همچنين خداوند بندگانش را به قانون الهى آگاه مى كند.

هشام: آن حجت كيست؟

دانشمند شامى: او رسول خدا است.

هشام: بعد از رسول خدا (ص) كيست؟

دانشمند شامى: بعد از پيامبر (ص) ، حجت خدا،  قرآن و سنت است.

هشام: آيا قرآن و سنت، براى رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟

دانشمند شامى: آری.

هشام: پس چرا بين من و تو اختلاف است و تو براى همين جهت از شام به اينجا (مكه) آمده اى؟!

دانشمند شامى در برابر اين سؤال خاموش ماند، امام صادق (ع) به او فرمود: چرا سخن نمى گوئى؟

دانشمند شامى: اگر در پاسخ سؤ ال هشام بگويم: قرآن و سنت، اختلاف بين ما را رفع مى كند، سخن بيهوده اى گفته ام، زيرا عبارات قرآن و سنت، داراى معانى گوناگون است و اگر بگويم: اختلاف ما در فهم قرآن و سنت، به عقيده ما لطمه نمى زند و هر كدام از ما ادعاى حق مى كنيم، در اين صورت، قرآن و سنت به ما سودی در رفع اختلاف نبخشد، ولى همين استدلال  مذكور  به نفع عقيده من است، نه به نفع عقيده هشام.

امام صادق (ع): از هشام همين مسأله را بپرس كه پاسخ قانع كننده را از او كه وجودش سرشار از علم و كمال است، مى يابی.

دانشمند شامى: آيا خداوند شخصى را به سوى بشر فرستاده تا آنها را متحد و هماهنگ كند؟ و نابسامانيهايشان را سامان بخشد و حق و باطل را برايشان شرح دهد؟

هشام: در عصر رسول خدا (ص) يا امروز؟

دانشمند شامى: در عصر رسول خدا (ص) كه خود آن حضرت بود، ولى امروز، آن شخص كيست؟

هشام: امروز همين شخصى كه در مسند نشسته (اشاره به امام صادق عليه السلام) و از هر سو مردم به حضورش مى آيند، حجت و برطرف كننده اختلاف ما است، زيرا ميراث دار علم نبوت است كه دست به دست از پدرانش به او رسيده است، اخبار زمين و آسمان را براى ما بازگو مى سازد.

دانشمند شامی: من چگونه بفهمم كه اين شخص (امام صادق (ع)) همان حجت حق است؟!

هشام: هر چه مى خواهى از او بپرس تا به حجت حق بودن او پى ببری.

دانشمند شامى: اى هشام با اين سخن، ديگر عذرى براى من باقى نگذاشتى، از من است كه بپرسم و با سؤال به حقيقت برسم.

امام: آيا مى خواهى گزارش چگونگى سفر و مسير راه مسافرت تو را از شام به اينجا، به تو خبر دهم كه چنين و چنان بود؟ (امام قدرى از چگونگى سفر او را بيان كرد.)

دانشمند شامی كه شيفته بيانات امام صادق (ع) شده بود، حقيقت را دريافت و نور ايمان بر صفحه قلبش تابيد و هماندم   با شادمانى گفت: راست گفتى، اكنون به خدا، اسلام آوردم.

امام: بلكه اكنون به خدا ايمان آوردى و اسلام، قبل از ايمان است. به وسيله اسلام از يكديگر ارث مى برند و ازدواج كنند ولى ثواب بردن در پرتو ايمان است. تو قبلا مسلمان بودی ولى امامت مرا قبول نداشتى و اكنون با پذيرش امامت من، به ثواب اعمالت مى رسی.

دانشمند شامى: صحيح فرمودى، گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و محمد (ص) رسول خدا است و تو جانشين اوصياء پيامبر اسلام  (ص) هستی.

در اين هنگام امام صادق (ع) درباره چگونگى مناظرات شاگردانش با دانشمند شامی، چنين نظر داد: به  حمران فرمود: تو سخن خود را هماهنگ با حديث به پيش مى برى و به حق نائل مى شوی و به  هشام بن سالم فرمود: تو در جستجوى يافتن حديث، مى پردازى، ولى توان و شناخت پياده كردن آن را به طور صحيح نداری و به  مؤمن الطاق فرمود: تو بسيار با قياس و تشبيه وارد بحث مى شوى و از موضوع بحث خارج مى گردى، باطلى را بوسيله باطلى رد مى كنى و باطل تو روشنتر است و به  قيس بن ماصر  فرمود: تو به گونه اى سخن مى گويى كه آن را به حديث پيامبر (ص) نزديكتر سازد، ولى دورتر می شود، حق را با باطل مخلوط مى كنى، با اينكه حق اندك، انسان را از باطل بسيار، بى نياز مى كند، تو و احول (مؤمن الطاق) هنگام بحث از شاخه اى به شاخه، ديگر مى پريد و در اين جهت داراى مهارت و زبردستى هستيد.

يونس می گويد: به خدا من فكر مى كردم كه امام درباره هشام نيز همان را بگويد كه به قيس و احول فرمود، ولى  هشام را با عاليترين وصف، ستود و در شأن او چنين گفت: يا هشام لا تكاد تقع تلوى رجليك، اذا هممت بالارض ‍ طرت. (اى هشام! تو با هر دو پايه به زمين نمى خورى، تا كارت به جائى برسد كه نزديك است به زمين سقوط كنى، در هماندم پرواز كنی. (يعنى تا نشانه درماندگى را در خود احساس كردى، با زبردستى خود را نجات مى دهی.))

آنگاه به هشام فرمود: افرادى مانند تو بايد با سخنوران، مناظره كنند، مراقب باش كه در بحثها لغزش نكنی كه به خواست خدا، شفاعت ما از پيامدهاى اين گونه شيوه، بحث و مناظره، براى طراح و گرداننده چنين شيوه است. (1)

و از گفتارهای امام صادق (ع) در شأن هشام بن حكم، این است: هشام مدافع حق ما و جلو برنده گفتار و رأى ما و اثباتگر حقانيت ما و كوبنده مطالب بيهوده دشمنان ما است، كسى كه از او پيروى كند و افكار او را دنبال نمايد، از ما پيروى كرده و كسى كه با او مخالفت نمايد، با ما دشمنى نموده است.

منبع:

1) اصول کافی - باب الاضطرار الى الحجة، دنباله حديث 4، ص 172 و173، ج 1.

2) الشافى سيد مرتضى، ص 12- تنقيح المقال، ج 3، ص 295.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !