متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۰۳/۱۳

پسره تعریف میکرد:
یواشکی نایلونه آشغالامونو گذاشتم دم خونه ی همسایه و داشتم برمیگشتم که زنه اومد بیرونگفت مگه مریضی میذاری دم خونه ی ما؟
منم گفتم خانوم درست صحبت کن |:
خلاصه دعوا بالا گرفت که یاده یه جمله ای افتادم و دستامو باز کردم و گفتم حرف نزن بیا بغلم ;
xرفت شوهرشو صدا کرد مرده سرمو کرد تو نایلونه اشغالا با قفل فرمون هم میزد تو کمرم
پس کی بود میگفت این جمله داستان رو عوض میکنه؟

+5

0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۰۳/۱۰

خدایاااااااا
عاشق آرامش اسمتم......

+5

s62h
s62h
۱۳۹۴/۰۳/۰۸

خیلی لطف کردید متشکرم

Asma62
Asma62
۱۳۹۴/۰۳/۰۸

چه ساده قلبمان را دو دستي چسبيده ايم...
که مبادا کسي آنرا بدزدد و عاشقمان کند
غافل از اينکه براي عاشق کردنمان ، عقلمان را ميد‌زدند....
و بعد ما ميمانيم و "قلبي" که انديشيدن بلد نيست!

++5++

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۴/۰۳/۰۸

+5

soheil1360
soheil1360
۱۳۹۴/۰۳/۰۷

خوشحالم خیلی خوشحالم
من یه آزاده هستم
تو این دنیا همیشه آزاد بودم
بدون وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس به جز عشقم
خانواده گلم
چون وقتی به بن بست رسیدم اونا دستمو گرفتم
و من دوباره بلند شدم
خدایا عشقمو هیچ وقت از من نگیر

sadgirl
sadgirl
۱۳۹۴/۰۳/۰۶

+5؟

ملے جوלּ
ملے جوלּ
۱۳۹۴/۰۳/۰۶

5+



خوش اومدین