متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • گمشده

  •          من در پی رد تو کجا و تو کجایی                                 دنبال تو دستم نرسیده است به جایی         ای بوده که مثل تو نبوده است نگو هست                                ای رفته که …
  • بوسه بوسه

  • دل می شود از تو قرص با یک بوسه احوال مرا بپرس بــــــــــــا یک بوسه لب های تو نسخه ای مرا پیچیدند صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه!! ................................................ مصراع نخست: من تو را می بوسم در مصرع بعد هم تو را می بوسم ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا شعر خودم است من تو را می بوسم! ............................................ بی دغدغه همچنان تو را می بوسم بی بوسه عزیز! در خو…
  • ...

  • قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟ صیدت دوباره به دریا برگشت..؟    غمت نباشد چون خدا با ماست !  هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !  بگو خدا با ماست. اگر قایقت شکست، باشد!  دلت نشکند!  دلی را نشکنی. اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری. اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی. امروز اگر تمام…
  • ...

  • یک چای داغ میریزم داخل زیباترین استکان خانه ، یک دانه شیرینی هم می گذارم کنارش... ، همراه یک آهنگ دلنشین و به خودم میگویم : بفرمایید ..! چایتان سرد نشود....
  • ...

  • تو مسئول لبخند کسانی هستی که به امید مهری به تو سلام می کنند. پس در این هوای زمستانی گرم باش و گیرا …
  • ...

  • وقتی که راه نمیروی، نمی دوی ؛ زمین هم نمیخوری واین" زمین نخوردن " محصول سکون است نه مهارت! وقتی که تصمیمی نمیگیری، کاری نمیکنی ؛ اشتباه هم نمیکنی و این " اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب ! خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی... خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند .…
  • تفاوت

  • دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه هر دو جانسوزند اما اين كجا و آن كجا ما درون مسجدو دمكلفتان در هتل هر دو ميهمانيم  اما اين كجا و آن كجا ار ار خر در طويله صوت بلبل در چمن هر دو از حلقند اما اين كجا و آن كجا مرده اي در حال غسل دخترك در آب حوض هر دو عريانند اما اين كجا و آن كجا اشتران در زير بار و خشگلان در ... يار هر دو نالانند اما اين كجا و آن كجا جنگجويان در نبرد و عاشقان زير لحاف  هر د…
  • شعر از علی فردوسی واقعا زیباست

  • یک اتفاق ساده، مرا بی‌قرار کرد باید نشست و یک غزل تازه، کار کرد  در کوچه می‌گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را، دچار کرد  از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد با سنگ می‌شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را، مهار کرد  یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی‌سرپناه‌ها همه را، خانه‌دار کرد  یا می&z…