توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
یلدا کنار خاطره هایت نشسته ام...
امشب اگر زغصه بمیرم عجیب نیست
از فرط درد عشق تو امشب اگر تفنگ
برقلب خود نشانه بگیرم عجیب نیست
آن مردمی که حکم جدایی زدند، کِی
از رنج بی قراری ما با خبر شدند؟
لعنت به عشق و منطق ِ آدم بزرگ ها
برجان ساقه های نحیفم، تبر شدند
تا قول می دهم به خدا می سپارمت
بدتر خیال من به تو وابسته می شود
هرشب برای آمدنت فال می زنم
حافظ هم از نیامدنت خسته می شود
این قصه آخر عاقبت خوش نداشت، حیف
یک مشت آرزو به درختم که کال ماند...
سهمم شد از تمام ِ تو یک عمر خاطره
با عشق کهنه ای که برایم محال ماند
باز ازتو می نویسم و تکرار این گناه
صدبار توبه کرده ام اما نمی شود
این بار آخر است، خدایا مرا ببخش
یلدا بدون عشق تو یلدا نمی شود
نظرات دیوار ها
لایک
عالی بود دوستم...