متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


 



به مناسبت ۲۱ آذر ماه، هشتاد و هشتمین زادروزِ نقّاشِ کلام، احمد شاملو

 

 

 

 

ای ستاره جاودان آسمان ایران،

 

 


روشنی بخشِ راه آزاد مردان،

 

 


آوا دهنده دلتنگی های زنده داران راهِ روشنایی،

 

 


مهربان ترین دوست و بزرگوارترین پدر برای شاگردان،

 

 


نامت هم چون نام ایران پاینده

 

 


همچون دماوند استوار و سرافراز باد

 

 


و سروده هایت

 

 


برای روح آواره در کویر

 

 


چون زلال برخاسته از اعماق آرامش

 

 


تنها هدیه ایست که می توان به عنوان پیشکش

 

 


به آشنایان و مانوسان

 

 


تقدیم کرد.

 

 

میلادت شاد باش

 



ای بامدادِ تمام روزهای دلتنگی ما ...



 

 

 

http://up.hamkhone.ir/6/4c060280a1cec895f2f21f65545bb8d0.jpg

 




نظرات دیوار ها


homaan
ارسال پاسخ

خیلی عالیه

hossein0011
ارسال پاسخ

سلامتی داداش رضا گل

seashell
ارسال پاسخ

ختسه نباشی رضا جان
زیبا و بجا بود
همشه شاد باشی
صدف

jj12
ارسال پاسخ

عالی بود

○•shadow•○
ارسال پاسخ

ایـــول دآدآش قشنگ بود

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

مرسی دوست عزیز
...........
..........................
............................................
..................................................................
.........................................................................................

★گل بهاری★
ارسال پاسخ

مرررررررررسی داداش رضا

ممنونم از بلاگت

تولدش مبارک


afsoon63
ارسال پاسخ

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...

عالی بود.
مرسی.

hedieh
ارسال پاسخ

چه بی تابانه می خواهم‌ات ای دروی‌ات آزمون تلخ زنده به گوری !

چه بی تابانه تو را طلب می کنم!

بر پشت سمندی

گویی

نو زین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه‌یی بی‌هوده است.



بوی پیرهن‌ات

این جا

و اکنون. ــ



کوه ها در فاصله

سردند.



دست در کوچه و بستر

حضور مـأنوس دست تو را می جوید

و به راه اندیشیدن

یأس را

رَج می زند.



بی نجوای انگشتان ات

فقط. ــ

و جهان از هر سلامی خالی ست.

ممنون


parni
ارسال پاسخ

شانه ات مجاب ام می کند

در بستری که عشق

تشنه گی ست

زلال شانه های ات

هم چنان ام عطش می دهد

در بستری که عشق

مجاب اش کرده است.
***************

mersi

кнαησσм gσℓ
ارسال پاسخ

به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی.

به چه دل خوش کردی؟

تکاندن برف از شانه های آدم برفی
--------------------------------------------------

یه شبِ مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می‌بره

کوچه به کوچه



باغِ انگوری

باغِ آلوچه

دره به دره

صحرا به صحرا

اون جا که شبا

پُشتِ بیشه‌ها

یه پری میاد

ترسون و لرزون

پاشو می‌ذاره

تو آبِ چشمه

شونه می‌کنه

مویِ پریشون...
------------------------------------------------------

زادروز این شاعر گرانمایه مبارک باد

ممنون رضا جان

nazanin92
ارسال پاسخ

زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوتت را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه ای بیهوده می خوانید .

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بیهودگی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .



حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .

"احمد شاملو"

خیلی عالی وزیبا

زادروزش خجسته

ممنون آقارضای عزیز


AiRiN
ارسال پاسخ

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود

بوسه است

وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .
روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست وجوی قافیه
نبرم .
روزی که هر لب ترانه ایست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد
روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
احمدشاملو
سپاس از بلاگـــ زیبا


eagle18
ارسال پاسخ

" آه اگر آزادی سرودی می خواند

کوچک

همچون گلوگاه پرنده ای

هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند

سالیان بسیاری نمی بایست

دریافتی را

که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است..."

زادروز احمد شاملو، اسطوره ی ادبیات معاصر ایران فرخنده و گرامی باد

سپاس فراوان از شما دوست عزیز


Ayeh
ارسال پاسخ

مرسی رضاجان
زادروزش مبارک

Majid206
ارسال پاسخ

مرسی رضا جان

صبا
ارسال پاسخ

به به.
عالی.
ممنون از بلاگ زیباتون و یادآوری خوبتون.

tanhaa21
ارسال پاسخ

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود

بوسه است

وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .
روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست وجوی قافیه
نبرم .
روزی که هر لب ترانه ایست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد
روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم .

احمدشاملو

مريم
ارسال پاسخ

ممنون از اقاي مدير

tanhaa21
ارسال پاسخ

به این میگن تله پاتی الان میخواستم بگم خیلــــــــــی وقته بلاگ نذاشتی دلمان تنگ شد

مرســـــــــــــــــــی رئیس

تولدش مباررررررررررک