متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۱۲/۲۵

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم

که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،

اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت:

زندگی مثل یک کلاف کامواست،

از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،

گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،

بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،

زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،

یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،

یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،

محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،

یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،

همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،

زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "

که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است...

farahnaz
farahnaz
۱۳۹۳/۰۲/۱۶

به گورستان گذر کردم صباحی'''شنیدم ناله و فغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت'''که این دنیا نمی ارزد به کاهی
به گورستان گذر کردم کم و بیش'''بدیدم حال دولت مند و درویش
نه درویشی به خاک بی کفن ماند'''نه دولت مند برده یک کفن بیش

niki
niki
۱۳۹۲/۱۰/۱۷

چند خط دلنگار...
در سرزمين من. . .
من در کشوري زندگي مي کنم که
دويدن سهم کساني است که هرگز نمي رسند
و رسيدن سهم کساني که هرگز نمي دوند...
ارزش مردگانش چندين برابر زندگانش است..
در سرزمين من مردمانش با نفرت بيشتري به بوسيدن دو عاشق نگاه مي کنند
تا صحنه ي اعدام يک انسان...

...
برای درد غریبی دوا شدن سخت است
میان مردم کافر خدا شدن سخت است
میان این همه سقراط پوچ خیالی
برای حل معما ، چرا شدن سخت است

○•shadow•○
○•shadow•○
۱۳۹۲/۰۸/۲۵

بَهــآنـــہ ے تـُـو
دِلـَـم چـِــہ کـُودکــآنــِـہ بَهــآنـــہ ے تـُـو رآ میگیرَد

امــا تـُـو بُزرگانـِــہ بــِـہ دِل نـَـگیر

فَقَط بـــِـگو : کـُودکــــ است دیگــَــر ....

○•shadow•○
○•shadow•○
۱۳۹۲/۰۸/۲۵

(..')/♥ ♥('..)
.♥/. = .█/.
_| |_ ♥ _| |_

royyya
royyya
۱۳۹۲/۰۷/۱۱

به سه چیز تکیه نکن ،غرور، دروغ و عشق.

آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد .

"دکترشریعتی"

mozhgan2013
mozhgan2013
۱۳۹۲/۰۷/۱۱

ﺳﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺳﻮﻧﺪﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﻣﺎﭼﻢ ﮐﺮﺩ! ﻣﯿﺪﻭﻧﺴتم ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻪ ﻭﺭﻗﻤﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ! ﻭﺍﻻ!!

safat_20
safat_20
۱۳۹۲/۰۶/۲۲

دﺧﺘﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟

ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟

ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟

ﭘﺴﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟

ﺩﺧﺘﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﭘﺴﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ

ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ چهار ﻭ سی ﻭ هشت دقیقه !!!
+5
47

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۶/۱۱

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

✘ اَز روﮮِ کینــﮧ نیـسـتــــ… اَگـَـر خَـنجَــر بــﮧ سـیـنـﮧاتــــ مـﮯ زَنـَنــב

✘ ایـטּ مَرבُمــــاטּ… تَـنـــها بــﮧ شـَـرطـِ چـــاقـــو

✘ " בلـــ " مـﮯ بـَرَنـב!



◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆
46

eMo_mahsa
eMo_mahsa
۱۳۹۲/۰۶/۱۱

هـ ـ ـ ـروقت بــهـ دروغ بهـ کســی گفتــ ـ ـی دوسـش داری و اون طــــرف حرفتـــو باورد کـــرد...

بهـ این فکـ ـ ـ ـــر نکـــن که اون چقدر احمـــق بودهـ...

بهـ این فکـــر کن که خودتــــ ـ ـ چقدر لاشیــــــ ـ ـ ـ ـ هستی...[!]