توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وكيلم دلم بود
و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان
قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن
تو اعلام كرد پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ
كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم
و من گفتم به تو بگويند:
دوستت دارم
نظرات دیوار ها
به یاد ندارم روز ازل را
اما در این لحظه آخر که سایه نبودن وجودم را فرا گرفته
دیگر زبانم یارای همراهی با الفاظ واژه های به هم ریخته (...............) را ندارد
اما خوشحالم که قلب خسته ام با تپش های پر تلاطمش می نوازد و آواز می دهد از برای واژه هایی که از روز ازل برای تو بر سینه ام نقش زده ام.
مطلب زیبایی بود.ممنون
بیا بهم بگو