متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


nazijoon9
nazijoon9
۱۳۹۲/۰۶/۰۵

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻮﺩﮐﻨﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺖ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺮﯾﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﻪ ﮐﻪ ﻡ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﻢ ﻭﻗﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﻗﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻣﻮﻥ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.....

sidarta
sidarta
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

درووووووود

شکستنی رفع بلاست..اما...باور نمیکند دلم...!
5+

nazijoon9
nazijoon9
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

ﮐﺎﻓﻪ ﭼﯽ.....
ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺕ ﺍﺯﻗﻮﻝ ﻣﻦ ﺷﻌﺮﯼ ﺑﻨﻮﯾﺲ:
ﺍﯾﻨﺠﺎﻃﻌﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﺍﺯﻗﻬﻮﻩ ﺍﺳﺖ...
5++++

nazijoon9
nazijoon9
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﮐﻠﯿﮏ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﮏ copy ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩﻡ paste ﮐﻨﻢ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻠﺎﺹ ﺷﺪﻡ...
5+

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

گفتمش آرام جاني؟ گفت: نه

گفتمش شيرين زباني؟ گقت: نه

گفتمش نامهرباني؟ گفت: نه

مي شود يك شب بماني؟ گفت : نه

دل شبي دور از خيالش سر نركرد

گفتمش افسوس او باور نكرد

خود نميدانم خدايا چيستم !

يك نفر با من بگويد كيستم !

بس كشيد آه از دل بردنش

آه اگر آهم بگيرد دامنش

با تمام بي كسي ها ساختم

واي بر من ساده بودم باختم

دل سپردن دست او ديوانگي ست

آه غير از من كسي ديوانه نيست

گريه كردن تا سحر كار من است

شاهد من چشم بيمار من است

فكر ميكردم كه او يار من ست

نه فقط در فكر آزار من است

نيتش از عشق تنها خواهش است

دوستت دارم دروغي فاحش است

يك شب آمد زير و رويم كرد و رفت

بغض تلخي در گلويم كردو رفت

مذهب او هرچه باداباد بود

خوش به حالش كين قدر آزاد بود

بي نياز از مستي مي شاد بود

چشم هايش مست مادر زاد بود

يك شبه از قوم سيرم كرد و رفت

من جوان بودم پيرم كرد و رفت ... !

united
united
۱۳۹۲/۰۵/۲۹

بعد از سال ها

آوارگی...

دیروز خدارو

دیدم...

گفتم ببین چه بر سرم آورده ای...!

آهی کشید و پرسید:

سیگار داری؟