متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    لعنت بر شیطان

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۹/۲۱
  • نمايش ها : 76

 

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»

شیطان لبخند زد.

پرسیدم: «چرا می‌خندی؟»

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده‌ام می‌گیرد.»

پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟»

گفت: «مرا لعنت می‌کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده‌ام.»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می‌خورم؟!»

جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده‌ای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین می‌زند.»

پرسیدم: «پس تو چه کاره‌ای؟!»

پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


sarra2015
ارسال پاسخ

mahdiyar2012 :
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»

شیطان لبخند زد.

پرسیدم: «چرا می‌خندی؟»

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده‌ام می‌گیرد.»

پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟»

گفت: «مرا لعنت می‌کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده‌ام.»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می‌خورم؟!»

جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده‌ای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین می‌زند.»

پرسیدم: «پس تو چه کاره‌ای؟!»

پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»

...

...

{59}


mahdiyar2012
ارسال پاسخ

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»

شیطان لبخند زد.

پرسیدم: «چرا می‌خندی؟»

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده‌ام می‌گیرد.»

پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟»

گفت: «مرا لعنت می‌کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده‌ام.»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می‌خورم؟!»

جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده‌ای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین می‌زند.»

پرسیدم: «پس تو چه کاره‌ای؟!»

پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»

...

...