متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


taraz
taraz
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

زندگی، بازگشت اندیشه ها، گفتارها و كردارهای ماست
كه دیر یا زود به ما باز می گردد.
اسكاول شین
+5

f114
f114
۱۳۹۳/۱۲/۰۷

نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
غریب بود، کسی را نداشت الا واکس

نشسته بود و سکوت از نگاه او می‌ریخت
و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»

درست اول پائیز، هفت سالش بود
و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...

غروب بود، و مرد از خدا نمی‌فهمید
و می‌زد آن پسرک کفش سرد او را واکس

(سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش
نماز محضی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)

برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد
صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-

چقدر روی زمین خنده‌دار می‌چرخد!»
(چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-

پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-

یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...

غروب بود، و دنیا هنوز می‌چرخید
و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس

و کارخانه به کارش ادامه می‌داد و
هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...

کسی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت
و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتا واکس

صدای باد، خیابان، و جعبه‌ای پاره
نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس

شعر از :

پوریا میررکنی

shahin13
shahin13
۱۳۹۳/۱۲/۰۶

چشمانم به نگاهت حسودی می کنند
و نگاه مشتاق و تشنه تو
به دستان گریزان من
ناگسستنی است..
چقدر خستگی ناپذیرست...
آشوب نگاه تو..

mojtaba04
mojtaba04
۱۳۹۳/۱۲/۰۵

برف، برف، برف میباره ، قلب من امشب بیقراره

برف ، برف، برف میباره ، خاطره هاتو یادم میاره

تا دوباره صدامو در آره

برف برف برف می باره

آسمونم دلش غصه داره

حق داره هرچی امشب بباره

جای برف باز میشینی کنارم

مطمئنم دیگه شک ندارم

شک ندارم تو هم فکرم هستی ، تنهایی تو اتاقت نشستی

گفته بودی دلت تنگ نمیشه ، پس چرا هی میای پشت شیشه



برف برف میباره ، خاطره هاتو یادم میاره

♫♫♫

خنده ی آدمک روی برفا

روزای خوبمو زنده کرده

من دلم گرمه هیچکی نمیشه

سردمه سردمه خیلی سرده

باز دوباره داره برف میباره، باز چه ساکت ، چه کم حرف میباره

یخ زده دستای بی گناهم

چشم براهم فقط چشم براهم

چشم براهم

چشم براهم

taraz
taraz
۱۳۹۳/۱۲/۰۵

نقشه زندگی خود را به دست طراح الهی می سپارم

تا اوضاع خودرا کامل و عالی بیابم .

اسکاول شین
+5

mojtaba04
mojtaba04
۱۳۹۳/۱۲/۰۵

از تو تا ويرونی من
از تو تا مرز شکستن
فاصله وا کردن در
فاجعه صدای بستن

برای ضيافت عشق
اگه شب ، شب غزل نيست
اگه نور آينه به آينه
اگه گل بغل بغل نيست

برای گلدون دستات
يه سبد رازقی دارم
بهترين قلب تو دنيا
برای عاشقی دارم

ترسم از بی رحمی شب نيست
ترسم از دلتنگی فرداست
ترسم از شب مرگی آواز
ترسم از تدفين قمری هاست

سهمی از رجعت انسان
سهمی از خداشدن باش
سهمی از معجزه عشق
سهمی از معراج من باش

grandfader44
grandfader44
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

+5
=
9

mojtaba04
mojtaba04
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

میون صفحه ی آبی لکه ی زردی و دیدم

توی اون نگاه پاکش چه غم و دردی و دیدم

با خودش آهسته می گفت ای خدای نازنینم

کاش می شد از اون نگاهش گل عاشقی بچینم

تمومه هستی مو دادم تا که اون یه روز بشه ماه

آخ که هیشکی نم یدومه تو دلم نمونده جز آه

روز و شب دارم میگردم که اونو بدست بیارم

اما نه تموم نمیشه دیگه طاقتی ندارم

چی بگم خدای خوبم عشق ما برام یه خوابه

آرزوی داشتم اون مثل راه رفتن رو آبه

تمومه هستی مو دادم تا که اون یه روز بشه ماه

آخ که هیشکی نم یدومه تو دلم نمونده جز آه

روز و شب دارم میگردم که اونو بدست بیارم

اما نه تموم نمیشه دیگه طاقتی ندارم

amin36
amin36
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

کابینه زندگی مشترک:

زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر

شلوغی ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی

پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !

shahin13
shahin13
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

زندگی مثل بازیه حکمه. مهم نیست که دست خوبی نداری! مهم اینکه که یاره خوبی داشته باشی، اینطوری شاید بتونی بازیه باخته رو ببری