متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۶/۰۳

توي پارک قدم مي زدم يه بچه 2 يا 3 ساله دستاشو پشتش گره زده بود تند را ميرفت مامانشم پشت سرش هي مي گفت امير محمد صبر کن وايسا کارت دارم.... يه دفه وايساد داد زد : اه... مامان ولم کن ديگه منم مشکلات خاص خودمو دارم!!

من
کل پارک
مامانش
مشکلات خاص
+8

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۶/۰۳

اخه اين چه وضعيه?
پيراهن پاره مد شد شلوار پاره مد شد کلاه سوراخ مد شد شال پاره مد شد, پس چرا اين جوراب پاره مد نميشه؟!؟!

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۶/۰۲

با پسر عموم داشتيم تو خيابون قدم ميزديم که يه خارجيرو ديديم...
اومد از من پرسيد : can you speak english?
پسر عموم لامصـــب فوري گفت : yes,I go to school by bus.
من
خارجيه
7+

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۳۱

دست ـهايـمان را بـهم قفـل کنیم

فقط يـادت باشد

کليـد را جايـی بـگذاری

که يـاد هيـچ کدامـمان نـماند

**************
بلاگ جدیدم : اگه خوشبختی را برای ...

http://www.hamkhone.ir/account/blog/edit/47112/

خوشحال میشم بخونید و نظر بدید

iranons
iranons
۱۳۹۲/۰۵/۳۱

در زندگی ات سه چیز را تجربه کن
دوست داشتن را برای تجربه
عاشق شدن را برای هدف
فراموش کردن را برای قبول واقعیت . . .

▌║█║▌║▌▌║│█║▌║▌▌║▌▌
ᄽᄽᄽධღiranons emo-boyღධᄿᄿ
*****5

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۵/۳۱

❤♡❤♡❤

يکي ميگفت : بايد از کنار مشکلات باسرعت عبور کني و بگي : “ميگ ميگ”

اما نميدونست مشکلات نشستن رومون ميگن : “انگوري انگوري” !

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۵/۳۱

توجه :

ديشب مهمون داشتيم ، يه بچه ي ۴-۵ساله هم داشتن!

بچه که چه عرض کنم ، ز**همخونه**له هفت ريشتري !

از کله ي سحر دارم پس لرزه هاشو جمع ميکنم ، هنوز تموم نشده!

والا ما که بچه بوديم ، همون اول که ميرفتيم جايي مامانمون ميگفت

“نميدونين چه بچه ي خوب و آروميه”!

ما هم گير ميکرديم تو رودرواسي تا آخر مهموني

ميشستيم يه گوشه گلاي قالي رو ميشمرديم که حرفِ ننه مون زمين نيفته !

اصلا نسلِ بامرامي بوديم ….جزغاله شديم …حيف

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۵/۳۱

ازدکمه “اينتر”، رفيق روزهاي عصبانيتمان ممنونيم

که زير بار سخت ترين ضربات دست ما، صداش در نمياد !

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

+5=4

baharenik
baharenik
۱۳۹۲/۰۵/۳۰

سر کلاس زبان خارجه، استاد از رفيقم چيزي پرسيده که بايد به انگليسي جوابشو مي داد. چند ثانيه طول کشيد واون همون طور که داشت فکر مي‌کرد با خنده گفت :
...loading, please wait...