متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • روزی به دخترم خواهم گفت...

  • روزی به دخترم خواهم گفت:  اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جای ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ  می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند، ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺳﺎﮐﺸﻦ ﻭ ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و ... صحبت می کنند؛ تو را ﺑﻪ؛  دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ،  کوهنوردی، ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ،  ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪﻥ،  كافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ  ﺷﺐ ﮔﺮﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻫ…
  • قویترین ها

  • یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه‌ام داشتم، اوایل بهش می‌رسیدم، قشنگ بود و جون‌دار، کم کم فهمیدم با همه بوته‌هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمی‌دادم هیچ تغییری نمی‌کرد،منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه، هر گلی که خراب میشد می‌گفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمی‌کردم... تا ای…
  • خواهر عزیز.برادر گرامی

  • خواهر عزیز! برادر گرامی!   اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است،  اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی،  اگر دوست دختر یا دوست پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که گیر می آوری آدم های جالبی نیستند، اگر عاشق بچه داشتنی،  اگه دلت جشن عروسی می خواهد!، اگه خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپ…
  • چشمانت را حفظ کن

  • مردی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده! وقتی نامزدشدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند! وقتی ازدواج کردیم، خیلی ها را از او زیباتر یافتم! چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند. شیخ گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلخ تر و ناگوارتر چیست؟ گفت: آری گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد…
  • به نام زن

  • ‌زن که باشی درباره‌ات قضاوت می‌کنند؛ درباره‌ی لبخندی که بی‌ریا نثار هر احمقی کردی! درباره‌ی زیبایی‌ات ... که دست خودت نبوده و نیست! درباره‌ی تارهای مویت که بی‌خیال از نگاه شک‌آلوده‌ی احمق‌ها از روسری بیرون ریخته‌اند! درباره‌ی روحت، جسمت، درباره‌ی تو و زن بودنت قضاوت می‌کنند! تو نترس و زن بمان احمق‌ها همیشه زیادند…
  • خزنده

  • خزنده بال ندارد چگونه پر بزند؟
  • مجنون

  • یک شبی مجنون نمازش را شکستبی وضو در کوچه لیلا نشستعشق ان شب مسته مستش کرده بودفارق از جام الستش کرده بودگفت:یا رب از چه خوارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ایخسته ام زین عشق دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکنمرد این بازیچه دیگر نیستماین تو و لیلای تو من نیستم…
  • درونم

  • مهم نیست که از بیرون چه طور به نظر می آیم!کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند.برای آنهایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند،حرفی ندارم!همان بیرون بمانند،برایشان کافیست...!