متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


حقیقت دارد

تو را دوست دارم

در این باران

می خواستم

تو ...

در انتهای خیابان نشسته باشی

من عبور کنم

سلام کنم

لبخند تو را

در باران می خواستم

می خواهم

تمام لغاتی را که می دانم برای تو

به دریا بریزم

دوباره متولد شوم

دنیا را ببینم

رنگ کاج را ندانم

نامم را فراموش کنم

دوباره در آینه نگاه کنم

ندانم پیراهن دارم

کلمات دیروز را

امروز نگویم

خانه را برای تو آماده کنم

برای تو یک چمدان بخرم

تو معنی سفر را از من بپرسی

لغات تازه را از دریا صید کنم

لغات را شستشو دهم

آنقدر بمیرم

تا زنده شوم.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


reyhaneh
ارسال پاسخ

موندم این کیه؟

parni
ارسال پاسخ
кнαησσм gσℓ
ارسال پاسخ

دوستش باهاش حرف بزن خب

گریه نکن

ممنونم

mona_rt
ارسال پاسخ