درددل بادوستای گلم...$$$

سلام دوستان گلم

قراربود این بلاگ بلاگ آخرم باشه...

ولی یکی از داداشای گلم نذاشت که برم...

بلاگ خداحافی نمیخواستم بزنم

فقط میخواستم یه کم درددل کنم با دوستان عزیزم..

توی مدتی که اینجا بودم اتفاقات زیادی برام افتاد...

با آدمای زیادی آشنا شدم

آدمایی که بعضیاشون خیییییییلی خوب بودن

وبعضیا متاسفانه...

نمیخوام بلاگو خراب کنم...

فقط خواسستم از یه سری عزیزانی که از ته قلبم دوسشون دارم تشکر کنم...

از خانوما شروع میکنم:

الهام عزیییییز که همیشه شادمون میکنه بعضی مواقعم فاز غمگین برمیداره ولی کلا خیلی عزیزه برام...

یاسمین جونم که خیلی خاطرش برام عزیزه

چند وقتم هست که خیلی ناراحته

امیدوارم قلبش آروم شه...

سحرآزاد گلم که اعتقاداتشو از ته قلبم قبول دارم

و بلاگاشو خیلی دوست دارم

اول ازاین جهت که همیشه با اسم خدا شروع میکنه

بعدم به خاطر اینکه بلاگاش واقعا پرمحتواست و آدم و یه جورایی از زندگی دنیایی دور میکنه...

بعدیش شبنم جونمه که چند وقتیه غیبش زده نمیدونم کجاست

کلا دختر شاد وباحالیه...

بعدشم آبجی ملیناست که کلا دوسش دارم نمیدونم چرا؟؟؟؟

جدیدنم همش بهم میگه زن داداش!!!!!!

حالا بریم سراغ آقایون:

اولیش جناب آقای لدر هستش که چند وقتیه نمیان

من ارادت خاصی به ایشون و اعتقاداتشون دارم...امیدوارم هر جا هستن موفق باشن...

بعدیش داداش اشکانمه که خیلی دوسش دارم...

جدیدا یه کم درگیره و خیلی نمیاد..امیدوارم موفق باشه...

بعدیش داداش علیرضاست...

که بهش گلابی هم میگن...

خاطرش واسم خیلی عزیزه

این چند روزم خیلی به من لطف داشت...

دستشم مرررسی...

امیدوارم با یاسمین خانومش خوش باشه...

دیگه یادم نمیاد...

یکم صبر کنین...

نه...

یادم نیست...

از مسؤولین سایت به ویژه پلیسا هم تشکر میکنم...

همتونو خیلی دوست دارم...

اینجا خیلیا هستن که دیگه دارن شورشو در میارن

آدمای لا.. زیاده...

که دارن سایت و خرابش میکنن..

امیدوارم به خودشون بیان..

آدمای دورو هم زیاد دیدم..

ولی من سعی کردم خودمو با دوستای گلم و بلاگای زیباشون

سرگرم کنم...

ضربه زیاد خوردم...

ولی بی خیال...

فراموش میشه همممممممممممه چی...

قربون خودم و دوستای خودمم برم...

دیگه کم تر میام...

شاید هفته ای یبار اونم چون به یکی داداشای عزیزم قول دادم...

اگه بدی یا خوبی دیدین حلال کنین...

مواظب خوبیاتون باشین....

یا علی...

سپیده