متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    دردهای من

  • تعداد نظرات : 6
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
  • نمايش ها : 114

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


sazesokot
ارسال پاسخ

samiraa1378 :
{67}زیاست لایک

ممنونم از حضور همیشگیت

sazesokot
ارسال پاسخ

mahss :
كلمه درد خودش درد اوره.ديگه اينقدر تكرارش نكنين لطفا.:(

ببخشید باید با واقعیتا روبرو شد ن فرار کرد

samiraa1378
ارسال پاسخ

زیاست لایک

mahss
ارسال پاسخ

كلمه درد خودش درد اوره.ديگه اينقدر تكرارش نكنين لطفا.

sazesokot
ارسال پاسخ

an5584853 :
تب شعرت عالیه رفیق

زیباست

لطف داری عزیزم انتخاب شعرن فقط

an5584853
ارسال پاسخ

تب شعرت عالیه رفیق

زیباست