توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
دوستان تشریف بیارید " مشاعره " (1)
- تعداد نظرات : 141
- ارسال شده در : ۱۳۹۶/۰۴/۳۱
- نمايش ها : 778
سلام همگی
وقت خوش
دوستان حرف آخر هر بیت شروع بیت بعدی
لطفا دو بیتی و رباعی رو کامل بنویسید، ممنون میشم
سرگرمی سازان
نظرات دیوار ها
خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي@};-
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
ممنون از همگی
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
در اين بازار گر سوديست با درويش خرسندست
خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي
چقدرپیش توامن است جای آهوها
خطاب به امام رضا(ع){H}
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
سیلاب سرشک آمدوطوفان بلا رفت
توئی که سایه لطفی دراین هیاهوها
چقدرپیش توامن است جای آهوها
خطاب به امام رضا(ع)
چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد
عاقبت جمع شود در دو سه خط از بد و نیک
آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشم
سیلاب سرشک آمدوطوفان بلا رفت
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
درودبرمولانا:)
آنهمه شوکت و ناموس شهان آخر کار
چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد
عاقبت جمع شود در دو سه خط از بد و نیک
آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
مارا که تو منظوری خاطر نرود جایی@};-
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
درودبرمولانا
خاک ضعیف از تو توانا شده
درودبرنظامی گنجوی:)
هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی
مارا که تو منظوری خاطر نرود جایی
صبحدم سر دهد انفاس مسیحایی را
ای همه هستی ز توپیداشده
خاک ضعیف از تو توانا شده
درودبرنظامی گنجوی
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
شب به هم درشکند زلف چلیپایی را
صبحدم سر دهد انفاس مسیحایی را
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
که به مژگان شکندقلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
درودبرحافظ که این شعر رو درمدح حضرت ابالفضل(ع)سرود
{67}
نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش :-x
شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان
که به مژگان شکندقلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
درودبرحافظ که این شعر رو درمدح حضرت ابالفضل(ع)سرود
وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو@};-
وفا مجو زکس ور سخن نمیشنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
@};-
نا کرده گناه در جهان کیست بگو
وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
:)
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
كه پريدن نتوان با پر و بال دگران@};-
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
درودبرسعدی:)
در جهان بال و پر خويش گشودن آموز
كه پريدن نتوان با پر و بال دگران
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام@};-
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
درودبرسعدی
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
تا می صافست و وصل یار و کنج میکده
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
دمی با ساقی کوثر نشینم
بگیرم در بغل قبر رضا را
در آن گلشن گل شادی بچینم{59}
بابا طاهر
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
آتش افکنم به همه رخت و بخت خویش
شبی خواهم که پیغمبر ببینم
دمی با ساقی کوثر نشینم
بگیرم در بغل قبر رضا را
در آن گلشن گل شادی بچینم
بابا طاهر
جای دعاست شاه من بی تو مباد خیال تو:)
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش افکنم به همه رخت و بخت خویش
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش:-x
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد خیال تو
دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند:)
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند :-x
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند
یکی رسم بدماندازاوجاودان
درودبرسعدی:)
نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
یکی نام نیکو برد از جهان
یکی رسم بدماندازاوجاودان
درودبرسعدی
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
سرود زهره به رقص اورد مسیحارا:-x
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها*** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ
سرود زهره به رقص اورد مسیحارا
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه كرد
حافظ:-x
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
صفحات
1 2 3 4