متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • با توام ايرانه خانم زيبا! (دکتر رضا براهنی)

  • دق كه نداني كه چيست گرفتم     دق كه نداني تو خانم زيبا حال تمامَم از آن تو بادا گر چه ندارم خانه در اين جا   خانه در آن جا سَر كه ندارم كه طشت بياري كه سر دَهَمَت سر با توام ايرانه خانم زيبا!  شانه كني يا نكني آن همه مو را فرق سرت باز منم باز كني يا نكني باز آينه بنگر به پشت سر آينه بنگر به زيرزمين با تو منم خانم زيبا چهره اگر صد هزار سال بماند آن…
  • از هوش می روم (استاد رضا براهنی)

  • معشوق جان به بهار آغشته ی منی که موهای خیس ات را خدایان بر سینه ام می ریزند و مرا خواب می کنندیک روزَمی که بوی شانه تو خواب می بَرَدَممعشوق جان به بهار آغشته ی منی تو شانه بزنهنگامه ی منیمن دستهای تو را با بوسه هایم تُک می زدممن دستهای تو را در چینه دانم مخفی نگاه داشته امتو در گلوی من مخفی شدیصبحانه پنهانی منی وقتی که نیستیمن چشمهای تو را هم در چینه دانم مخفی نگاه داشته امنَحرم کنند اگر همه …
  • شعر نگاه چرخان از استاد رضا براهنی

  • همیشه وقتی که موهایم را از روی ابروهایم کنار می زنم آنجا نشسته ایبر روی برگها و، در "درکه" وَ باد می وزد وَ برف می بارد وَ من تنها نیستمهر روز از گلفروشی"امیر آباد" یک شاخه گل می خریدم تنها یک شاخه_ اما چه چشم هایی، هان! انگار یک جفت خرما _و موهایم را از روی ابروهایم کنار می زنم آنجا نشسته ایسیگار می کشم می خندی هر روز یک شاخه گلآنگاه یاد زمان هایی می افتم که یک الف بچه بودمو در زمستان های تبریزکت…