متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • عشق مجنون

  • یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او  پر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی خسته ام زین عشق دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد …
  • داستان تاثیر گذار

  • آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن  آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟  آبجی بزرگه گفت: م م م راست آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا … بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت! آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره دستشو د…
  • داستان طنز

  •   زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: &laq…
  • هـــــــــعـــــــــــــــی

  • عزیزم ناراحت چی هستی؟ دنیا که به آخر نرسیده…!!! من نشد ، یکی دیگه ! تو که عادت داری.. شغل خوبـــــــــــی دارم!!!!   ادم میکنم تحویل دیگرون میدم!!!       خدایا تو را چه کسی در آغوش میگیرد که اینچنین آرامی؟       ﻋﺸــــــﻖ ... ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد ... ﻧــــﻪ زیبایــــی ... و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه .... ﻓﻘـــــــــــﻂ " ﺩﻭ ﺗـــ…