متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


آفتاب می شود
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایهء سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود


تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها


به راه پرستاره می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم


چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان


کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن


نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود


فروغ فرخزاد

 

فروغ در ظهر ۸ دی‌ماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد.

پوران فرخزاد خواهر بزرگتر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند.

فروغ فرزند چهارم توران وزیری‌تبار و محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او می‌توان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.

فروغ با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
فروغ فرخزاد، در ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتوموبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.

روز چهارشنبه ۲۶ بهمن جسد او را در امام‌زاده اسماعیل قلهک شستند  و با حضور خانواده، دوستان و علاقه‌مدانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.

 

۱۳۱۳ تولد: ۸ دی ماه
۱۳۴۵ مرگ: ۲۴ بهمن ماه
۱۳۳۰ چاپ مجموعهٔ اشعار اسیر در ۱۷ سالگی
۱۳۳۴ چاپ مجموعهٔ اشعار دیوار در ۲۱ سالگی
۱۳۳۶ چاپ مجموعهٔ اشعار عصیان در ۲۳ سالگی
۱۳۳۶ سفر به آلمان و ایتالیا
۱۳۳۷ آشنایی با ابراهیم گلستان و امور سینمایی در ۲۳ سالگی
۱۳۳۸ سفر به انگلستان جهت مطالعهٔ سینما و امور تشکیلاتی فیلم
۱۳۳۹ بازی در فیلمی مستند، دربارهٔ مراسم خواستگاری، به سفارش مؤسسهٔ فیلم ملی کانادا.
۱۳۳۹ تهیهٔ سومین قسمت فیلم آب و گرما.
۱۳۴۰ سفر مجدد به انگلستان جهت مطالعهٔ امور سینمایی – بازگشت به ایران و تهیهٔ یک فیلم کوتاه برای مؤسسه کیهان با همکارش سهراب سپهری.
۱۳۴۱ سفر به تبریز جهت مقدمات فیلمی دربارهٔ جذامی‌ها.
۱۳۴۱ سفر مجدد به تبریز همراه سه تن، اقامت در تبریز به مدت ۱۲ روز و تهیهٔ فیلم خانه سیاه‌است، دربارهٔ جذامی‌ها.
۱۳۴۲ تهیهٔ فیلمنامه برای فیلمی که هرگز ساخته نشد.
۱۳۴۲ بازی در نمایش شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر لوئیجی پیراندلو به کارگردانی پری صابری.
۱۳۴۲ دریافت جایزهٔ بهترین فیلم مستند از فستیوال اوبرهاوزن برای خانه سیاه‌است.
۱۳۴۳ چاپ مجموعهٔ اشعار تولدی دیگر شعر معاصر ایران
۱۳۴۳ همکاری در فیلم خشت و آینه ساختهٔ ابراهیم گلستان.
۱۳۴۳ ترجمهٔ نمایشنامهٔ ژان مقدس اثر برنارد شاو دربارهٔ زندگی ژاندارک که قرار بود به روی صحنه بیاید و فروغ عهده دار نقش ژاندارک باشد.
۱۳۴۳ ترجمهٔ سیاحتنامهٔ هنری میلر در یونان به نام «ستون سنگی ماروسی».(چاپ نشد)
۱۳۴۳ چاپ برگزیدهٔ اشعار فروغ
۱۳۴۵ سفر مجدد به ایتالیا و شرکت در دومین فستیوال مؤلف.
۱۳۴۵ مرگ در بعد از ظهر یک روز زمستانی. فروغ فرخزاد در یک حادثهٔ اتومبیل جان سپرد.

نظرات دیوار ها


mahtab13
ارسال پاسخ

نمیدونم چه تقدیریه که فروغ وپروین وامثال اینها اینقدر زود میرن

Mohammad_dentistry
ارسال پاسخ

Azarian_girl :
بسیار عالی

ممنون از زحمات مدیریت بخش

دوست داشتم یکم آب و رنگ میدادین به بلاگ!!!اونجوری بیشتر به دلم مینشست:)

{67}

والا آبش که دادیم ،متاسفانه رنگمون تموم شد...
---

ممنونم ازنظرتون، رسیدگی میشه...

صبا
ارسال پاسخ

زبان زنانه ی شعری سرخی داشت...نامش جاودانه ست.

ملے جوלּ
ارسال پاسخ

بسیار عالی

ممنون از زحمات مدیریت بخش

دوست داشتم یکم آب و رنگ میدادین به بلاگ!!!اونجوری بیشتر به دلم مینشست


zAfDa
ارسال پاسخ

تمام آسمانِ من پر از شهاب میشود...
شاعر مورد علاقه من
تشکر

мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

Sami23 :
مرگ و زندگی دست خداست ،قسمتش این بوده...

والا؟

amir_sakett
ارسال پاسخ

ممنون

Mohammad_dentistry
ارسال پاسخ

SAHARAZAD :
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و
از نهایت شب حرف می زنم ....

خدا رحمتش کنه .
تشکر .

ممنونم ازحضور گرمت...

AZAD
ارسال پاسخ

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی و
از نهایت شب حرف می زنم ....

خدا رحمتش کنه .
تشکر .

love
ارسال پاسخ

یادش گرامی . عمر بلندی هم نداشته

مفید بود

ممنون

Mohammad_dentistry
ارسال پاسخ

MR_King :
سلام،شاید اگر بیشتر در رانندگی دقت میکرد،بیشتر زنده میموند!
یه فرزند خوانده هم داشت...

سپاس،یادش سبز

مرگ و زندگی دست خداست ،قسمتش این بوده...

_MiM_
ارسال پاسخ
мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

سلام،شاید اگر بیشتر در رانندگی دقت میکرد،بیشتر زنده میموند!
یه فرزند خوانده هم داشت...

سپاس،یادش سبز

Mohammad_dentistry
ارسال پاسخ

arash66 :
ARASH66

{H} {G}

نوش جونت

آرش
ارسال پاسخ

ARASH66


aniss
ارسال پاسخ