متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • جوابی که همه را حیرت زده کرد:

  • ♥•٠·پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد :پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا.پسربچه: آیا شما مطمئن…
  • جالبه

  • مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره . . . .زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه . . . .صبح که مرد از خواب بیدار میشه . . . .انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده . . . .مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخور…
  • نامه یک زن ایرانی ب هموطنش

  • پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟”سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!”در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بوددر صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بودزیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدیدر تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ, وزنت را بیندازی روی مندر اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من…