متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • جاده عشق

  • کاش درطلوع چشمان توزندگی می کردم تا مثل باران هرصبح برایت شعری می  سرودم . آن هنگام زمان رادرگوشه ای جامی گذاشتم وبه شوق تواشک می ریختم اشک می شدم وبرصورت مه آلودت می لغزیدم تاشایدجاده ای دور. هنوزبوی خوب بهارراوقتی ازآن می گذشتی درخود داشته باشد که مرهمی باشد برای دلم . بیاوازکنارپنجره دلم عبورکن تویی که درذهن خسته همیشه بهاری ...…