اللهم عجل لولیک الفرج

درد و دل  من با آقا امام زمان (عج)

آقا جون امروز دلم گرفته بود به قدری که تنها هق هق اشکهایم  توان شکستن خلوت دلم را داشت

داشتم به این فکر میکردم که برای بلاگ زدن از کدام دردهایم برایتان قصه بگویم

از کدوم دلتنگی هایم برایتان نقل کنم

برای کدام گناهانم از شما طلب آمرزش کنم

و برای برآورده شدن کدام آرزویم پیش شما التماس کنم

ولی آقای خوبم...!

چطور از تنهایی و غم هایم بگویم وقتی که شما تنهاترین هستین

چطور از دلتنگیهایم بگویم وقتی که غروب جمعه ها پر از دلتنگیه

چطور از انتظار بیهوده ای بگویم که برای دیدن برادر سفر کرده ام میکشم 

در حالی که کسی انتظار آمدنت را نمیکشد!

چطور از بغض هایم بگویم در حالی که سالهاست بغض های شما به سیلی از باران تبدیل شده؟

طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری.

عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری.

آقا جون ٬ با چه رویی بهت بگویک که دلم برایت تنگ شده در حالی که

روسیاهم در حالی که صد بار توبه شکستم

روزی هزار بار دلت را شکسته ام

بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این تویی که رسیدی و در زدی

هر بار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش خم دلت را شکسته ام