متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ...
ﺩﻡ ﻧﺰﻥ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﻣﺪﯼ ..

ﺁﺭﺍﻡ ، ﺟﺎﻥ ﺷﺪﯼ ،
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﯼ ،
ﻓﺮﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺵ ..
ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻡ ﻧﺰﻥ ...
ﺻﺪﺍﯼ ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﮑﻦ " ﺳﮑﻮﺕ "
ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ...
ﻭ ﻣﻦ ،
ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ .....
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ..

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

رﻓــــﯿـــــــــــــﻖ "
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺭﺍﺳــــــــﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾــﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿــــــــﺎﯼ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ
ﺗﻨﻬـــــــﺎ ﺑﻮﺩﻥ
ﺧﯿﻠــــــــﯽ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﮐﺴـــﯽ ﺍﺳــــﺖ
ﮐﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫــﯽ ﺩﺍﺋــــــــﻢ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩﺍﻭﺭﯼ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷــــــــﺖ ﻧﮑﻨﺪ...
+5

Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

●●●●●●▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●ا

.•*.
˙·٠●❤ Kaveh - Suchasmoon ❤●٠·˙

دخـتـــــری که ترانه های جواد یساری رو گوش میده دختـــر نیست که !!!
.
.
.
.
لامصب زنِ زندگیــههههه ) ))

.•*.
˙·٠●❤ SENI SEVIYORUM ASHKIM ❤●٠·˙

●●●●●●▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●ا

amiralii62
amiralii62
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

doust
doust
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

دلم برای تنهایی میسوزد

چرا هیچکس او را دوست ندارد

مگر او چه گناهی کرده که تنها شده

جرم تنهایی چیست ؟

که هیچکس او را نمی خواهد

دیشب تنهایی از اتاقم گذشت

دنبالش دویدم ولی ...

او رفته بود.

تنهای تنها نیمه شب

او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم

از گریه چشمانش قرمز بود

برایش گریستم

آخر او از تنهایی مرده بود

تنهایی مردو من تنها تر شدم ....

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

درد یعنی . . .

درد یعنی من . . .

درد یعنی من بی تو . . .

درد یعنی بغضای خفه شده . . .

درد یعنی خاطرات شیرین . . .

درد یعنی هضم نکردن حرفای روز جدایی . . .

درد یعنی وفاداری من . . .

درد یعنی هرزگی تو. . .

درد یعنی سیگار روشن پوک نزده . . .

درد یعنی قفل روی یه آهنگ. . .

کمر درد ، بی عصابی وبدعنقی که درد نیست

درد یعنی تنهایی . . .

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

هــــــی کـافــه چــی...!
دستــور بـده سیـگـار بیــاورنــد...
مَــشروب و پـــاســور هـم...
و مـردان هـــرزه را دور میــز من جــمع کـــن...
بـــگو بنــــوازند...
شــاید غیرتــــــی شـد و بـــــرگـشت....

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

از من خوشت نمیاد؟
.
~یه نقشه بگیر..

amiralii62
amiralii62
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت : “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست! “
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
“حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است! “

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

بی وفا هیچ یاد ما نکند

درد ما داند و دوا نکند

هیچ کس را چو ما خدا دیگر

به چنین عشق مبتلا نکند