متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


alikocholo
alikocholo
۱۳۹۴/۱۱/۲۵

یش از تـــــــــو چیزی نبود ...

بعد از تـــــــــــو هم چیزی نیست...

اما ... با تــــــــــــو

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

فقط یک ایرانی میتونه از میوه و سبزی هم فحش بسازه

گلابی : بدرد نخور

هویج : آدم علاف

سیب زمینی : بی خاصیت ، بی رگ

گیشنیز : آدم مفت خور

شلغم : گیج و مَشنگ

بادمجون : آدم معطل

هلو : آدم خوشگل

باقالی : بوگندو

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

قانون آدم هاست !
تا زماني که هستي آسوده اند از بودنت …
گاهي تنهايت ميگذارند ،..
گاهي آزارت ميدهند
و گاهي …...
گمان ميکنند قرار است اين بودن ها هميشگي باشد
اما …..
زماني برايشان عزيز ميشوي که ديگر نيستي !

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

خــــــــــدایا دریاب این بنده ات را…

بنده ای کہ تو خنده هاش گفت

خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !!

و تو گریه هاش گفت

خــــــــدا بــــــــــزرگه !!

و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت

مــــــــــنم خدایی دارم.

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

اي کاش زبان نگاه مرا می دانستی
و با اين همه سکوت
مرا به خاموشی متهم نمی کردی
کاش می دانستی من هميشه
با نگاهم با تو سخن می گويم
چشمانی که از نديدنت
همیشه بارانی است
چشمانی که سخن ها دارند براي گفتن
غزل ها دارند برای از تو سرودن و
عشق ها دارند برای از تو فرياد کردن
کاش می دانستی که من تو را
دوست دارم
کاش می دانستی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

عشق من
خوب میدانم که میدانی چه سان قلبم در تلاطم است
و چگونه این لحظه ها را طی میکنم،
از ادراک این غم عاجز نیستی که خود مبتلای عشقی بی فرجامی و میدانی
که این دوری چنان سخت و نفس گیر است که هردم بیم مرگم میرود...
اما
بیم از مرگی که چشم هایم دور از چشم های روشنت بسته شوند و گونه هایم در حسرت بوسه هایت رنگ ببازند و دستهایم در آرزوی گرمای دستهایت سرد و بی روح شوند...
ترسم از آن است که هنگامی مرا به آغوش بکشی که روح از اسارت تن بدر آید و جان هیچ نفهمد از حرارت تنت...
ترسم از مرگ است... زیرایک بغل آرزوی کال همراه من است
دوست دارم مرگ تاخیری کند تا رسیده و شیرین شوند آرزوهایم...
عشق من، اندکی نزدیکتر بیا... ردپای مرگ این دورو بر است
می هراساند مرا این مرگ بی هنگام دور از تو... بیا نزدیکتر عشقم

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

بی نگاه عشق مجنون نیز لیلایی نداشت... کاش چشمان تو هم انقدر زیبایی نداشت.. این منم پنهانترین افسانه ی شب های تو ... انکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت... در گریز از خلوت شبهای بی پایان خود.. بی تو اما خواب چشمم هیچ لالایی نداشت... بی تو اما...

Rihcard
Rihcard
۱۳۹۴/۱۰/۱۲

زندگی مثل دیکته است، هی غلط مینویسیم و هی پاک میکنیم،

دوباره مینویسیم و باز پاک میکنیم

غافل از اینکه یه روز داد میزند ورقه ها بالا…