متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


Arman33
Arman33
۱۴۰۳/۰۱/۲۷

می نویسمت به قلب . . .

می نشانمت به جان . . .

می خوانمت نفس . . .

و زنده می مانم تا ابد . . .

Arman33
Arman33
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

تو بهترین اتفاق زندگی و هر روز منی . . .

shab
shab
۱۴۰۳/۰۱/۱۷

در آبِ روان می‌بینم؛ در خواب‌هایم و میان دو انگشت خودم. ما سَرو می‌کاریم و مرگ می‌درویم. ما همه جوان می‌میریم...

_سیاوش‌خوانی
بهرام بیضایی


+5

Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۸/۰۸

اي تنها دلیل رد کردن هر دلیل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه
عاشقت هستم و خواهم ماند ... برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی
مهتابم، مهربانم تولدت مبارک

Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۸/۰۸

https://biaupload.com/do.php?filename=org-d5359844ad941.pdf

Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۸/۰۸

دوست داشتنت در من تمام نمی شود
با هر نفس در من متولد می شوی . . .

جان دلم،
آرام جانم،
ماه ترین ماه جهانم . . .
تولدت مبارک



Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۷/۰۹

دلتنگی، یعنی نه می توان تو را در هیچ کس ساخت، نه می توان دید و نه می توان شنید . . .

mahtab3408
mahtab3408
۱۴۰۲/۰۶/۲۵

Arman33 :
در اوج دلتنگی هایم ...

و در آن لحظاتی که بی تاب و بی قرار توأم . . . و در آن لحظاتی که انگار هر ثانیه اش یک روز است و هر روزش یک سال ...

به یاد می آورم

اولین دیدار را . . .

اولین لمس دستانت را، اولین برخورد انگشتان دستم را با دستانت، که دلم را و وجودم را لرزاند . . .

به یاد می آورم آن چشم انتظاری ها را، آن نشستن ها بر روی نیمکت پارک ( اسمش را که به یاد داری آرام جانم ) برای دیدنت بعد از روزها و ماه ها . . .

به یاد می آورم در آغوش گرفتن هایت را . . .

و به یاد می آروم آن انگشتر با نگین فیروزۀ آبی رنگ را که در انگشتت قرار دادم به نشانه عهدی میان من و تو برای همیشه ... برای تا ابد و یک روز

و بدان که تُو ماهی و من ماهی این بِرکه کاشی ... اندوه بزرگیست زمانی که نباشی

دوستت دارم ماه همیشه تابانم
دوستت دارم آرام جانم
دوست دارم با صدای آهسته ...


Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۶/۲۱

در اوج دلتنگی هایم ...

و در آن لحظاتی که بی تاب و بی قرار توأم . . . و در آن لحظاتی که انگار هر ثانیه اش یک روز است و هر روزش یک سال ...

به یاد می آورم

اولین دیدار را . . .

اولین لمس دستانت را، اولین برخورد انگشتان دستم را با دستانت، که دلم را و وجودم را لرزاند . . .

به یاد می آورم آن چشم انتظاری ها را، آن نشستن ها بر روی نیمکت پارک ( اسمش را که به یاد داری آرام جانم ) برای دیدنت بعد از روزها و ماه ها . . .

به یاد می آورم در آغوش گرفتن هایت را . . .

و به یاد می آروم آن انگشتر با نگین فیروزۀ آبی رنگ را که در انگشتت قرار دادم به نشانه عهدی میان من و تو برای همیشه ... برای تا ابد و یک روز

و بدان که تُو ماهی و من ماهی این بِرکه کاشی ... اندوه بزرگیست زمانی که نباشی

دوستت دارم ماه همیشه تابانم
دوستت دارم آرام جانم
دوست دارم با صدای آهسته ...

Arman33
Arman33
۱۴۰۲/۰۶/۲۱

دلـم که برایت تنگ می شـود
می گیـرد،
فریاد می کشـد،
می تپـد،
و باز تنـگ می شـود ...

دلـم که تنگ می شـود دوست دارم،،،
یک دل سیر نـگاهت کنــم،،،
یک بغض سنگین گریه کنـم،،،
یک چشـم پر اشک بریزم،،،
به اندازه ی یک قهر و آشتی در آغوشت بگیـرم ...
و یک عمر بگویـم دوستت دارم و بگویی دوستت دارم ......

دلـم که تنگ می شـود چاره اش فقط تویی،،،
و تـو که نیستی،
دلـم
می بارد،
می سـوزد،
می سـازد،
می میـرد .....!!!