متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • بشر

  • وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ  بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ» (الحجر – 28 و 29) ترجمه: و چون پروردگارت به ملائكه گفت: مى‏خواهم بشرى از گلى خشكيده از لايه‏اى سياه خلق كنم * پس چون كار او را به پايان رسانيدم و از روح خود در او دميدم بايد كه برايش بسجده افتي…
  • دوست داشتن

  • پرسیدن دوستش داری گفتم دنیای من است گفتند دوستت دارد گفتم تنها سوال من است
  • iiiiiiiii

  • یک نفر آمد صدایم کرد و رفت با صدایش آشنایم کرد و رفت نوبت اوج رفاقت که رسید ناگهان تنها رهایم کرد و رفت
  • ز عجایب زنها اینه که.....

  • ز عجایب زنها اینه که مجتمع های تجاری رو طبقه به طبقه و مغازه به مغازه میگردن بعد که از خرید میان برن خونه میگن : “اووووه ماشین چقدر دوره
  • ااااا

  • روزی،گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد.گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد. روز بعد،سگی که از آن جا می گذشت،از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت.مدتی بعد،گوساله راهنمای گله،آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند. مدتی بعد،انسان ها هم از همین راه استفاده کردند:می آمدند و می رفتند،به راست و چپ می پیچیدند،بالا می رفتند و…
  • نقشه یه زن برای بعد از مرگش. برای شوهر بیچاره

  • زنی دچار بیماری کلیوی شد, بعد از مدتی بستری از بیمارستان مرخص شد, هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش برای عیادتش می امدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت ایدز دارد. این امر توجه فرزندانش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از او پرسیدند مادر جان چرا به انها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگری ست؟؟ مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد,این را گفتم تا هیچ کدام از ا…
  • عشق یعنی...

  • عشق یعنی حسرت پنهان دلزندگی در گوشه ویران دلعشق یعنی سایه در یک خیالآرزوی سرکش و گاهی محال
  • اااااااااا

  • بالاترین آرزویم برایت این است :حاجت دلت با حکمت خدایت یکی باشد . . .