متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


ƛʆƝƛƁƖ
ƛʆƝƛƁƖ
۱۳۹۴/۰۶/۰۷

دو تا خلافکار حرفه ای با هم ازدواج میکنن بچشون یه عالم دینی میشه....
حالا میپرسید چرا؟؟؟؟؟

.
.

.
یادتون رفته..منفی در منفی مثبت...

من برم به کشفیات دیگم برسم

kiyan
kiyan
۱۳۹۴/۰۶/۰۷

اگر میخواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش، زیرا آن شادی ای که ما به دیگران می دهیم به دل ما برمیگردد.

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۶/۰۷

ای پـــــــــــــــــیر خرابات که میخــــانه ندیدی!

ویرانه دل مــــــــــــــــاست تو ویــــرانه ندیدی!

ای رند غزل پـــوش که بر ســـــنگ سرت خورد

از دوست چه دیدی که ز بــــــــــــیگانه ندیدی؟

ای بی خبر از خـــــــانقه از خویـــــش حـذر کن

در محبس تن، شرزه ی شــــــــــــیرانه ندیدی

از دهـــــــــــــــر گذر کردی و در قعر فـــــتادی

در خانه چه دیــــــدی که به ویرانه ندیـــــدی؟

«ما خــــانه به دوشان غم سیــــــلاب نداریم»

لیکت نگهی کولی بــــــــــــــــــــیخانه ندیدی

یــــک دم به در میکده از خویـــــــش گذر کن

بر آتش مــــــــــی نشعه ی پــــــروانه ندیدی

ما میکده بر روضـــــــه ی رضـــــــوان نفروشیم

بر لعل ختن چرخش پیــــــــــــــــــــمانه ندیدی

آن دم که به مستی قدح خویش شکـــستیم

انگار تبر در دل بتــــــــــــــــــــــخانه ندیدی

ما درد «مسیحا» به دو صد چامــــــه نوشتیم

بالله که تو لولی وش دیــــــــــــــوانه ندیدی

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۶/۰۵

غصه زیاد بخورین
.
.
.
خلاصه هر کاری که میتونین انجام بدین تا زود پیر شین !
.
.
.
.
.
خانه سالمندان هنوز مختلطه
اين يكي رو يادشون رفته حرام اعلام كنن....

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۶/۰۵

حکایت رفاقت من با تو

حکایت "قهوه" ایست که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم ...

که با هر جرعه بسیار اندیشیدم...

که این طعم را دوست دارم یا نه؟

و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن...

که انتظار تمام شدنش را نداشتم...

تمام که شد فهمیدم .. باز هم قهوه می خوام...

حتی تلخ تلخ

AZAD
AZAD
۱۳۹۴/۰۶/۰۳

http://www.hamkhone.ir/member/39551/blog/view/225425--/

اَلسَّلامُ عَلَیکــ یـا عـلی ابـن ِ مـوسَی الـرِّضـا( ع )


ya2120110
ya2120110
۱۳۹۴/۰۶/۰۲

من غلط بکنم ارشد شرکت کنم !

“دیالوگ ماندگار شب های امتحان”

mohammadssssss
mohammadssssss
۱۳۹۴/۰۶/۰۲

صدایم میزد گلم و من گلی بودم در باغچه ی دلش
اما او باغبان عاشقی نبود گاهی سر می زد و دل می برد !
سال ها بعد دانستم که من تنها نبودم او باغبان گل های زیادی بود …

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۶/۰۱

یاد تو ابری کوچک است

که چشم‌های مرا بارانی می‌کند

و نسیمی است

که از میان گیسوانم می‌گذرد

و من

چقدر دلم برایت تنگ شده...

برای صدایت

و نگاهت

که طعم عسل می‌دهد

تو می‌توانی خورشید را روبه‌روی آینه بنشانی

و آسمان را به زانو دربیاوری

تو می‌توانی

گل‌های سرخ را آشفته‌ی نگاه مهربانت کنی

و نسترن‌ها را آواره‌ی کوچه‌ی عاشقی

تو پرنده‌ای مهربانی

که بی‌پروا کوچ می‌کند و

ترانه‌ی رفتن می‌خواند و

زیر باران می‌رقصد

و مِهر مهربانش بر دل هر پروانه‌ای می‌نشیند.

این روزها

تمام دلتنگی‌هایم را

به‌جای تو به آغوش می‌کشم

وقتی که جای تو میان بازوانم خالی ست

و من

چقدر دلم برایت تنگ شده...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۵/۱۴

همین که پنجره را

این همه می بندم و باز می کنم

تا اتاق پر بشود از پروانه ها

همین که می نشینم

تار بلند موهای خورشید را

به هم گره می زنم

همین هرروز غرق شدنم در نبودنت

شده است زندگی ام