يعنی به نظرت تو همچين وضعيتی زندانی ها شخصيت اصليشونو نشون دادن؟
خب چاره ای نداشتند.اونا فقط تحت تاثير شرايط حاکم ,به عنوان زندانی و زير دست عمل کردن
و زندانبان ها هم با وجود قدرتی که داشتند سوءاستفاده کردند.کاری که هر آدم عاقلی ميکنه.
به نظر من نميشه گفت اونا خود واقعيشونو نشون دادن.اونا صرفا بدترین کار ممکنيُ انجام دادن که اون موقعيت بهشون تحميل کرده.
نمیدونم...اینکه اینقدر تاکید و دقت شده آدمای معمولی و نرمالی تو این تست شرکت کنن شاید برای همینه که نشون بده تقریبا همه تو همچین شرایطی واکنش یکسان نشون میدن...
البته بعید هم نیست...چون انسان جمع اضداده و از هر چیز در خودش ذره ای داره که در زمان خاص خودش فعال میشه...
یاد یک فیلمی که خیلی وقت پیش دیدم افتادم.
یه عده تو یه خونه گیر افتاده بودن و توسط یه روانشناس تحت فشار بودن که اگه میخوان زنده بمونن باید بقیه رو بکشن وگرنه توسط خود اون روانشناس کشته میشن.
برخورد افراد و رفتارشون و کشمکش های درونی و بیرونی که داشتن جالب بود.چون بینشون مثلا عاشق و معشوق هم وجود داشت...
آدما تا تو موقعیت های خاص قرار نگیرن ذات و شخصیت اصلیشون رو نشون نمیدن:)
يعنی به نظرت تو همچين وضعيتی زندانی ها شخصيت اصليشونو نشون دادن؟
خب چاره ای نداشتند.اونا فقط تحت تاثير شرايط حاکم ,به عنوان زندانی و زير دست عمل کردن
و زندانبان ها هم با وجود قدرتی که داشتند سوءاستفاده کردند.کاری که هر آدم عاقلی ميکنه.
به نظر من نميشه گفت اونا خود واقعيشونو نشون دادن.اونا صرفا بدترین کار ممکنيُ انجام دادن که اون موقعيت بهشون تحميل کرده.
به نظرم ادما شخصیت دیوانه وار و دور از انضباط های اجتماعی خودشون رو خاموش می کنن
در صورتی که افردای هستن که به این مسئله واقفن
چندتا قشرن یکی همین روانشناس ها و محقق ها / یکی دیگه بیمارهای روانی، زندانی ها / معمولن افراد منتهی به یه اتاق و دوراافتاده یا پس زده شده
و اخری به نظرم بازیگر های تئاتر !!!
همین طوری که گفته بود ازمایشُ ترک نکردن..
شاید کمی سیاه باشه این بُعدی که توی این شرایط بهش میرسن اما لذت داره شبیه شهوت!
همون قدر که اسب رَم می کنه و بعدش فقط خودش می تونه خودشو خاموش کنه .. به نظرم ما هم همین طوریم
باید وِل بدیم که نمی دیم
یاد یک فیلمی که خیلی وقت پیش دیدم افتادم.
یه عده تو یه خونه گیر افتاده بودن و توسط یه روانشناس تحت فشار بودن که اگه میخوان زنده بمونن باید بقیه رو بکشن وگرنه توسط خود اون روانشناس کشته میشن.
برخورد افراد و رفتارشون و کشمکش های درونی و بیرونی که داشتن جالب بود.چون بینشون مثلا عاشق و معشوق هم وجود داشت...
آدما تا تو موقعیت های خاص قرار نگیرن ذات و شخصیت اصلیشون رو نشون نمیدن
خب چاره ای نداشتند.اونا فقط تحت تاثير شرايط حاکم ,به عنوان زندانی و زير دست عمل کردن
و زندانبان ها هم با وجود قدرتی که داشتند سوءاستفاده کردند.کاری که هر آدم عاقلی ميکنه.
به نظر من نميشه گفت اونا خود واقعيشونو نشون دادن.اونا صرفا بدترین کار ممکنيُ انجام دادن که اون موقعيت بهشون تحميل کرده.
نمیدونم...اینکه اینقدر تاکید و دقت شده آدمای معمولی و نرمالی تو این تست شرکت کنن شاید برای همینه که نشون بده تقریبا همه تو همچین شرایطی واکنش یکسان نشون میدن...
البته بعید هم نیست...چون انسان جمع اضداده و از هر چیز در خودش ذره ای داره که در زمان خاص خودش فعال میشه...
جالب بود
هیچ نظری ندارم
یه عده تو یه خونه گیر افتاده بودن و توسط یه روانشناس تحت فشار بودن که اگه میخوان زنده بمونن باید بقیه رو بکشن وگرنه توسط خود اون روانشناس کشته میشن.
برخورد افراد و رفتارشون و کشمکش های درونی و بیرونی که داشتن جالب بود.چون بینشون مثلا عاشق و معشوق هم وجود داشت...
آدما تا تو موقعیت های خاص قرار نگیرن ذات و شخصیت اصلیشون رو نشون نمیدن:)
يعنی به نظرت تو همچين وضعيتی زندانی ها شخصيت اصليشونو نشون دادن؟
خب چاره ای نداشتند.اونا فقط تحت تاثير شرايط حاکم ,به عنوان زندانی و زير دست عمل کردن
و زندانبان ها هم با وجود قدرتی که داشتند سوءاستفاده کردند.کاری که هر آدم عاقلی ميکنه.
به نظر من نميشه گفت اونا خود واقعيشونو نشون دادن.اونا صرفا بدترین کار ممکنيُ انجام دادن که اون موقعيت بهشون تحميل کرده.
به نظرم ادما شخصیت دیوانه وار و دور از انضباط های اجتماعی خودشون رو خاموش می کنن

در صورتی که افردای هستن که به این مسئله واقفن
چندتا قشرن یکی همین روانشناس ها و محقق ها / یکی دیگه بیمارهای روانی، زندانی ها / معمولن افراد منتهی به یه اتاق و دوراافتاده یا پس زده شده
و اخری به نظرم بازیگر های تئاتر !!!
همین طوری که گفته بود ازمایشُ ترک نکردن..
شاید کمی سیاه باشه این بُعدی که توی این شرایط بهش میرسن اما لذت داره شبیه شهوت!
همون قدر که اسب رَم می کنه و بعدش فقط خودش می تونه خودشو خاموش کنه .. به نظرم ما هم همین طوریم
باید وِل بدیم که نمی دیم
البته من به یقین حرفام نرسیدم
بقول حضرت حافظ:


خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد....حافظا
مریم جان
یاد یک فیلمی که خیلی وقت پیش دیدم افتادم.

یه عده تو یه خونه گیر افتاده بودن و توسط یه روانشناس تحت فشار بودن که اگه میخوان زنده بمونن باید بقیه رو بکشن وگرنه توسط خود اون روانشناس کشته میشن.
برخورد افراد و رفتارشون و کشمکش های درونی و بیرونی که داشتن جالب بود.چون بینشون مثلا عاشق و معشوق هم وجود داشت...
آدما تا تو موقعیت های خاص قرار نگیرن ذات و شخصیت اصلیشون رو نشون نمیدن