متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


ahoo68
ahoo68
۱۳۹۳/۰۶/۰۵

روزت مبارک
http://www.hamkhone.ir/member/19205/blog/view/142500/

X_REZA_X
X_REZA_X
۱۳۹۳/۰۳/۰۸

تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم

چشم مـےدوزم

زل مـے زنم…

انگشتم رآ بر لبآטּ زمیـטּ مے گذآرم:

” هــــیس…"

!مـے خوآهم رد نفس هآیش بـﮧ گوش برسد…!

امآ…!

گوشم درد مـےگیرد از ایـטּ همـﮧ بـے صدآیـے

دل تنگـے هآیم را مچالـﮧ مـے کنم و

پرت مـے کنم سمت آسمآטּ!

دلوآپس تو مـے شوم کـﮧ کجآے قصـﮧ مآטּ سکوت کرده ایـے

کـﮧ تو رآ نمـے شنوم

❺ ღ ®


seashell
seashell
۱۳۹۳/۰۲/۰۱

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ستاره
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ستاره
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ستاره
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ستاره

دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
http://www.hamkhone.ir/member/16579/blog/view/107141/
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

25

mrb62
mrb62
۱۳۹۳/۰۲/۰۱

خونه از تو پر نوره مادرم
غصه از ما خیلی دوره مادرم
میریزم ستاره هارو زیر پات
تا بدونی که چقدر دوست دارم
خوبی مثل بارون از نگاه تو میباره
بودنت فرشته هارو توی خونمون میاره
تو به من ببخش که گاهی دلتو شکسته حرفام
میمیرم اگه نباشی
بی تو مادر خیلی تنهام......

به راستی که مادر تکه ای از خداست

abdalluh
abdalluh
۱۳۹۳/۰۲/۰۱

بزرگی پرسید:یک دوست می خواهی یا یک دنیا؟گفتم:هیچکدام ...چون یک دوست دارم که اندازه یک دنیاست

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

عــــــــكس دوست دخـــترمو نشــــون دوستم دادم….
دوستم فيلمشو نشـــونم داد

+5

Nazy
Nazy
۱۳۹۲/۱۲/۲۲

بلاگ جدیدم خوشحال میشم نظربدین.

عرب ها به ما اموختند...
http://www.hamkhone.ir/member/27164/blog/view/93691--/

sami_danger
sami_danger
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

عروف است که رضا شاه هر از گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی ميرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسي کند؛ در یکی از این شبها که سوار بر جيپ به طرف پادگانی میرفت، در بين راه سربازی را که يواشکي جيم شده بود و بعد ازعرق خوري های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد ؛
رضا شاه با لحني شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟
سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر
رضا شاه: يه ليوان زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه چتول زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: يه بطر زدی؟
سرباز: بزن قدّش
بعد رضا شاه میگه: حالا ميدونی من کیم؟
سرباز کمي جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: افسری؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: تيمسار؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: سردار سپه؟
رضا شاه: بزن قدّش
همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: چیه؟ ترسیدي؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: لرزیدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: ريدي؟
سرباز: بزن قدّش

saleh1081463
saleh1081463
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

سمان‌، آبي تر،
آب آبي تر.

من در ايوانم‌، رعنا سر حوض‌.

رخت مي شويد رعنا.
برگ ها مي ريزد.
مادرم صبحي مي گفت‌: موسم دلگيري است‌.
من به او گفتم‌: زندگاني سيبي است‌، گاز بايد زد
با پوست‌.

زن همسايه در پنجره اش‌، تور مي بافد، مي خواند.
من «ودا» مي خوانم‌، گاهي نيز
طرح مي ريزم سنگي‌، مرغي‌، ابري‌.

آفتابي يكدست‌.
سارها آمده اند.
تازه لادن ها پيدا شده اند.
من اناري را، مي كنم دانه‌، به دل مي گويم‌:
خوب بود اين مردم‌، دانه هاي دلشان پيدا بود.

مي پرد در چشمم آب انار: اشك مي ريزم‌.
مادرم مي خندد.
رعنا هم‌.

miladsj
miladsj
۱۳۹۲/۱۲/۲۱

حالا که تحویل سال ساعت هشت و خورده ای شبه . . . . . . . . . . . شامو امسال بخوریم یا سال دیگه؟! اصن وضع مبهمی هست : |



+5