متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


در این اينجا می خواهم کمی به حس آرامشی که در میان افراد طبیعی وجود دارد و در ترنسها یافت نمی شود و علت آن وهمینطور معنی و مفهوم ضمیر

خود آگاه و ضمیر نا

خود آگاه و تفاوتهای آنها و نقش آنها در وجود افراد عادی و ترنسها بپردازم.این بحث من برخلاف سایر بحثهای که داشتم کمی جدی تر است چون احساس

کردم دیگر وقت آن

رسیده تا کمی مطالب را عمیق تر بیان کنم.امیدوارم مثل همیشه خواننده مطلب من باشید و به من افتخار بدهید.اولین چیزی را که در میان زنان و مردان طبیعی می توان

مشاهده کرد آرامشی واطمینانی است که به شخصیت خود از لحاظ جنسیت دارند.

درواقع استحکام روحی وشخصیتی هر فرد وابستگی شدید به اطمینان فرد از واقعی بودن جنسیت  خود دارد و بیشترین علت اضطراب و رفتار نا متعادل ترنسها، حس ِ داشتن

یک جنسیت غیر واقعی بوده و به همین دلیل بزرگترین هدفشان تلاش برای بدست آوردن جنسیت واقعی خودشان است که از لحاظ روحی و فکری خود را

متعلق به آن

می دانند و آنرا جنسیت واقعی خود می پندارند.

در حقیقت چون جنسیت واقعی درونی ترنسها چیز دیگری است زمانی که به امور (ج-ن-س-ی)فکر می کنند دچار یکنوع سردرگمی وبیچارگی و گاهی

اوقات احساس گناه

آلودگی و اشتباه می شوند زیرا کاملا با آن چیزی که اطرافیان وجامعه به آنها یاد داده فرق کامل دارد و این موضوع اورابشدت متزلزل و آسیب پذیر

می کند زیرا نمی تواند

بخواسته درونی و احساسات واقعی قلب خود دراین امور بپردازد در حالیکه در افراد  عادی اینطور نیست و خواسته هایشان با برداشتی که از خود دارند

جور در می آید.

این مسئله به مرور باعث بوجود آمدن عدم اعتماد به نفس و اضطرابهای فراوان و ....می شود.

بزرگترین مشکلات افراد ترنس  نداشتن احساس آرامش درونی،نداشتن احساس مشروعیت، ونداشتن احساس اطمینان به جنسیت خود حتی پس

ازپذیرش   قواعد و مقررات

خانواده و جامعه - که او را مجبور به رعایت جنسیت ظاهری خود می نماید - می باشد.

زمانی که ترنسها به سن بلوغ می رسند و می خواهند احساس عاطفی و (ج-ن-س-ی)خود را به نمایش بگذارند  بسیار تلاش می کنند تا به هر طریق به 

دیگران ثابت نمایند که

از لحاظ شخصیت (ج-ن-س-ی) همان چیزی هستند که آنها می خواهند. لباس های مطابق با جسم خود بر تن می کنند و در رفتار و گفتار نیز درحقیقت

نقش جسم خودرا بازی

می کنند درست مثل بازیگری که مجبوربه اینکار شده است. اما به لحاظ این که شخصیت و خود واقعی آنها به علت اختلالات و مشکلات  ژنتیک درحقیقت از

نوع و نمونه جنس

مخالف آنهاست چنین کوشش هایی در نظر مردم و حتی خود آنها غیر عادی و مضحک آمده و حتی شاید افراد معمولی اجتماع متوجه مصنوعی بودن رفتار

وحرکاتشان می شوند.

یک توضح مختصر راجع به ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه . (ضمیر نا خودآگاه مرکز تمایلات و آرزوها  است که موجب اموری نظیر عشق و نفرت می گردد و

معمولاً افراد از آن آگاهی

ندارند و از طریق روانکاوی ممکن است به آن پی ببرند و ضمیر خود آگاه نیز مرکز یادگیری و منطبق سازی رفتارهاوسایر امور   عقلانی و فکری می باشد.)


یک ترنس تا زمانی که جامعه و سنش از او نخواسته مشکل چندانی ندارد زیرا تمامی تمایلاتش در ضمیر ناخود آگاه او پنهان شده ولی بالاخره زمانی

فرا می رسد که ترنس مجبور است هویت (ج-ن-س-ی)خودرا آشکار سازد واین تازه اول مشکلات است.

در این هنگام فرد ترنس دچار یکی از  بزرگترین مشکلات زندگی خود می شود که عواقب پیچیده و در عین حال نا گواری به همراه دارد، زیرا

ضمیر نا خودآگاه او که مملو ازاحساسات، آرزوها، و تمایلاتی بر خلاف جسم ظاهری اوست به طرز  غیر قابل کنترلی او را به انجام رفتار منطبق با هویت

واقعی اش(که مثلاً برای یک ترنس با جسم ظاهری مردانه می تواند  هویت زنانه باشد) وادار می نماید.


  البته در اینجا ذکر می کنم که یک ترنس در کودکی و به طور نا خودآگاه چنین رفتاری را که ناشی از تمایلات ضمیر نا خودآگاه  است انجام می داده

(مثلاً ممکن است یک ترنس در دوران دبستان و در یک دبستان پسرانه با ناخن های لاک زده به کلاس می رفته و اصلاً غیر عادی بودن اینکار را در آن محیط

درک نمی کرده) 

اما با بالا رفتن سن،  یک ترنس همانند افراد عادی،نیز مجبور می شود رفتارش را به طور آگاهانه تری انتخاب نماید و در چنین شرایطی اگر بخواهد مطابق

با ضمیر نا خودآگاه

عمل نماید، خلاف عرف و شئونات جامعه عمل نموده و اگر بخواهد طبق ضمیر خودآگاه عمل نماید در واقع دارای هویت جنسی مشخصی نیست که با تکیه

بر آن  احساس

اعتماد به نفس نماید و در بر خورد های اجتماعی و خانوادگی به وسیله ی ضمیر خود آگاهش هویتی کسب نماید و دارای ثبات شخصیت گردد.

پیچیدگی خاصی در این مرحله وجود دارد، یعنی  به نظر می رسد درمورد یک ترنس ضمیر خود آگاه دارای هماهنگی بیشتری با جنسیت فیزیکی

( در مقابل ضمیر نا خودآ گاه باشد) که این موضوع  مربوط به تلقیناتی می باشد که از کودکی توسط خانواده و اطرافیان در رابطه با جنسیت فرد به او یاد

آوری و تأکید شده

(چه پسر خوبی! پسر که عروسک بازی نمی کنه!)و به تدریج ارزش های جامعه مرد سالار ومحیط اجتماعی و خانواده در شکل دادن ضمیر خودآاگاه یک

ترنس  موفق

می شوند؛ کاری که به نظر من بیشتر به یک جنایت شبیه است چرا که برای یک عمر فرد را دچار برزخ جنسی نموده و وحدت و یکپارچگی هویت جنسی را

در او از بین می برند.

حالا من موندم و ضمیر  خود آگاهم و ضمیرنا خودآگاه ام.اولی می گه آبروی خودت و خانواده ات را حفظ کن .مثل یک مرد باش. مثل یک مرد لباس بپوش.

مثل یک مرد حرف بزن. مثل اونا رفتار کن. مثل اونا وقتی با یه مشکلی روبرو شدی سخت باش. مثل اونا عاشق باش .نه این یکی نه. نمی تونم مثل اونا

عاشق بشم .

من عاشق همجنسم نمی شم.فکر نکنم حتی خدا راضی باشه من عاشق همجنسم بشم .آخه یک زن همجنس منه.

دومی که ضمیر ناخودآگاه من هست می گه پس من چی ؟آمال و آرزوهات چی ؟دیونه تو از جنس دیگری هستی .

تو اصلا یه مرد نیستی که مثل اونا لباس بپوشی.

مثل اونا حرف بزنی .مثل اونا از چیزهای که خوششون می یاد تو هم خوشت بیاد.

خدایا از بس که با اولی راه اومدم و دومی به من گفت من چه گناهی کردم که به من محلی نمیزاری از خودم بدم اومده.

دلم یه جای خلوت می خوات .یه جای که دیگه نه کسی را ببینم نه کسی منو  ببینه تا بتونم با خیال راحت خودم بشم .مثل خودم لباس بپوشم مثل خودم راه

برم 

مثل خودم در آرزوهام غرق بشم و تو آرزوها و رویاهام مثل خودم عاشق بشم .عاشق یه کسی که که یار ویاورمن بشه.یه کسی که مرد مردهاست.

جذاب ودلنشین ومن بشم سنگ صبورش.

از بس که رل یه مرد را بازی کردم حالم از خودم بهم می خوره.دلم می گیره فکر می کنم همه از من بدشون می یاد.

یه روز یکی که از همه چیز من باخبر بود به من گفت چقدر زشت نقش یک مرد را بازی می کنی.خواستم خودم باشم به من گفت اصلا بهت نمی یاد.

خدایا دیگر آخر نوشته هام طاقتم طاق شد .خودم را در دستان پر از مهرت رها می کنم.فقط خودت می دونی که تقصیر من نبوده و نیست .

دلم خیلی تنگه دلم خیلی گریه می خوات.خیلی خیلی خیلی.......


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


danger
ارسال پاسخ

کککککککککککککککک
دستت ندرده