متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    :D

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
  • نمايش ها : 344

روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد..!

خرگوشی از آن جا عبور می کرد.

از کلاغ پرسید: آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟

 

کلاغ حیله گرانه گفت: البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد .

ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد.کلاغ خنده زنان گفت: برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی ...

باید این بالا بالا ها بنشینی..!

 

این حکایت همچنان باقیست.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


VaReSh
ارسال پاسخ
mona_rt
ارسال پاسخ
toya
ارسال پاسخ

عجب...