توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
حرف دل ...
- تعداد نظرات : 7
- ارسال شده در : ۱۴۰۰/۱۰/۰۹
- نمايش ها : 147
باز ای دل ، دل دیوانه هوا زد به سرت ؟
کرده ای باز فراموش همه شب چشم ترت؟
باز داری طلب عشق که دیوانه شوی ؟
دلبری گیری و هر لحظه در آرد پدرت ؟
تو چرا زود ز یادت همهٔ غمها رفت؟
چه کسی سر به تو زد یا که گرفته خبرت؟
تو کجا عشق کجا ای دل تنها شده ام ؟
باز خواهی که شود خم ز عذابش کمرت ؟
عشق سهم تو نباشد ز چه بیهوده روی
چه شده باز به سر آمده فکر خطرت ؟
دل من ای دل دیوانه تو آرام بخواب
دلبری نیست که یک لحظه بجوید اثرت...
نظرات دیوار ها
بسیار زیبا
و گر به یار رسیدی چرا طرب نکنی
تو هیچ مجنون دیدی که با دو لیلی ساخت؟!
چرا هوای یکی روی و یک نظر نکنی!
داد چشمان تو در کشتن من دست به هم
فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست به هم
هر یک ابروی تو کافی است پی کشتن من
چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم؟
شیخ پیمانه شکن، توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست به هم
مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست به هم
دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست به هم
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم
خیلی عالی و زیبا
مرسی
اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی
و گر به یار رسیدی چرا طرب نکنی
تو هیچ مجنون دیدی که با دو لیلی ساخت؟!
چرا هوای یکی روی و یک نظر نکنی!
تقدیم به همه دوستان