متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • گوسفند سیاه- داستان کوتاه

  • گوسفند سیاه نوشته ایتالو کالوینو (شاه گوش می‌کند، ترجمه فرزاد همتی و محمدرضا فرزاد، نشر مروارید 1385، صفحات 7-64) شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شب ها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوسش را بر می‌داشت و از خانه بیرون می‌زد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه. ولی سحر با دست پر به خانه بر می‌گشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم …