مسابقه ی عید قربان.

به نام خداوند مهربان

به مناسبت عید قربان برخی دوستان مطالبی ارسال کردن که می بایست سه  بهترین ، انتخاب بشه  

تشکر از بذل توجه تون .

 توتو tu tu 

دل خوش از آنيم که حج ميرويم
غافل از آنيم که کج ميرويم
کعبه به ديدار خدا ميرويم 

او که همينجاست کجا ميرويم
حج بخدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست

دين که به تسبيح و سر و ريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست

صبح به صبح در پي مکر و فريب
شب همه شب گريه و امن يجيب

 حسین آقا ya2120110

چشمه یی نوشت قربان
نور چشم و دست قربان
همی چراغ خانه ات 

چراغان کردنت قربان شوم
خلوت امروز قربان شوم 

سر به دامان کردنت

سرفرازی کردنت قربان شوم
آرام آرام شادی کردنت

آه آه گویان اندهت قربانشوم
شاه شاهان همتت

خطبه ی عشق خواندنت قربان شومتاج سلطانیت

 آن دل لرزان لرزان

از بهر نمازت قربان شوم
جان به کف به محراب رفتنت  

سجده ی سجاده ات قربان شوم
آن دل بارانی و گفتار گرمت قربان شوم

delshad6577

روزی و روزگاری در زمان های نه چندان دور پدري در راه ودر مسیر قدم زدن با پسرش در حالی که دست بر شانه پسر گذاشته بود

از او پرسيد: 

پسرم فکر مي کني ،تو ميتواني مرا بزني يا من تو را؟ پسر جواب داد:من ميزنم , 

پدر نا باورانه در حالی که از این حرف پسر, دلگیر شده بود دوباره سوال را تکرار کرد.

ولي بازهم همان جواب قبلی را شنيد.بعد از چند قدم درحالی که دست از شانه پسر برداشته بود

دوباره وبه امید اینکه در دوبار اول شاید اشتباه شنیده باشد, دوباره همان سوال قبلی را تکرار کرد تا شايد جوابي بهتر بشنود.

پسرم تو میتوانی من را بزنی یا من تورا, 

اين بار پسر جواب داد شما ميزني پدر, شما میزنی" پدر گفت: 

چرا در دو بار اول اين را نگفتي؟ پسربا چشمانی اشکباردر حالی که شانه هایش میلرزید پاسخ داد: 

تا وقتي که دست شما روي شانه ام بودبرایم نقطه اتکاء بودی وعالم را حريف بودم وتاب مقاومت در مقابل تمام دنیا حتی پدرم را هم داشتم

ولي وقتي دست از شانه ام برداشتی, تمام قوتم را با خود بردي ....

به یاد پسری که گردن را به تیغ پدر داد شاید فقط به حرمت پدر بودنش.............

اقا مهدی agasafa

به دنیا گفتم بزن کنار میخوام پیاده شم 

چقد میشه؟
..
..
پرسید کجا سوارشدی؟

گفتم:دهه شصت !!!! 

گفت:برو داداش یه صلوات بفرس ما از بدبختا پول نمیگیریم!!!!

farhad0000

elahe62

و هاجر 

هر چه بالای سر نازنین تو

با چهره ی رنگ پریده 

ونفس های خسته 

انگورهای آویزان سراب را تکان داد 

آرام,نگرفتی!

با پاهای تشنه ات

چنان خراشی انداختی

به پیشانی زمین

که سالهاست دیگر

دست, 

جلوی صورتش نمی گیرد.

قدمهای مغرورش را

شادوبا طراوت برمی دارد

زمزم!

کمی آهسته تر!

ابراهیم بت شکن در راه است

به او بگو:

بیاور

برای اسماعیل با صلابت 

قرآن و کاسه شعری

تا ریشه های رفتن او سبز شوند 
 

به سوی قربانگاه!

payman0082

خدایا سوگندت می دهم هر لحظه کمکم کنی تا :
نفسم را ... دستم را ... حسم را
حالم را ... مالم را ... جانم را
زبانم ... چشمانم و قلبم را به قربانگاه درگاهت هدیه کنم و تو ...
قربانی شدن و نلرزیدن و نلغزیدن را بر من عنایت فرما ... !!!
***عید قربان بر همگان مبارک***

shadi1357

بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست … ترک این خو کن که انسانت کنند
چون نداری درد، درمان هم مخواه … درد پیدا کن که درمانت کنند
بنده ی شیطانی و داری امید … که ستایش همچو یزدانت کنند؟!
سوی حق نارفته چون داری طمع؟ … همسر موسی بن عمرانت کنن

شکر و تسلیم سليمانیت کو؟ … ای که می خواهی سلیمانت کنند
از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار … تا عزیز مصر و کنعانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش … تا خلیل الله دورانت کنند
سر بنه در کف برو در کوی دوست … تا چو اسماعیل قربانت کنند
در ضلالت مانده ای چون سامری … آرزو داری که لقمانت کنند

چشم لاهوتی اگر داری بیا … تا به بزم قرب مهمانت کنند
چون علی در عالم مردانگی … فرد شو تا شاه مردانت کنند
همچو سلمان در مسلمانی بکوش … ای مسلمان تا که سلمانت کنند
تا توانی در گلستان جهان … خار شو تا گل به دامانت کنند
همچو خاک افتادگی کن پیش از آن … که به زیر خاک پنهانت کنند

خوانده ای گر تو یحب الصابرین … صبر کن تا از محبانت کنند
با یتیمان مهربانی پیشه کن … تا پس از تو با یتیمانت کنند
همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب … تا مگر از اهل ایمانت کنند

khazan90

تو را بانو ناميده ام 
بسيارند از تو بلندتر، بلندتر
بسيارند از تو زلال تر ، زلال تر
بسيارند از تو زيباتر، زيباتر

اما بانو تويي!!!
 

پابلو نرودا

Arash66

کسی که برایت"آرامش"بیاورد...
مستحق ستایش است...
انسان ها را در زیستن...
بشناس نه در گفتن...
در گفتار همه آراسته اند...

MelinA

خدایا تو قصد نداشتی اسماعیل قربانی شود
بلکه اورا بهانه کردی تا ابراهیم را به خودت نزدیک تر کنی
تو میخواستی ابراهیم همه تعلقات خود را قربانی کند تا خلیل الله شود

و ابراهیم علیه السلام ،خود را از هر چه غیر تو جدا کرد تا به تو بپیوندد
ای خدای ابراهیم!
منم قربانی آورده ام،میخواهم تمام بدی هایم را قربانی کنم

هوی و هوس و مادیگرا بودن توان عروج را از من گرفته است
میخواهم هوی و هوس رو ذبح کنم و با بال های ایمانم به سوی تو پرواز کنم
میخواهم از مرداب گمراهی به درآیم تا در دریای بی کران محبت،غرق شوم

تو را به خودت سوگند که مرا دریاب و بپذیر
نمیدونم چرا هر چی خواستم بنویسم تنها چیزی که جلوی چشمم و تو مغز و قلبم رژه رفت 
اون کسایی بود که دستشون نمیرسه عید قربون چیزی قربونی کنن و یا حتی از قصابی برن چند کیلو گوشت بگیرن

و همش چشمشون به دره تا یه بنده خدایی واسشون گوشت قربونی ببره
عید قربان پیشاپیش بر همه شما عزیزان مبارک باشه

با سپاس فراوان از دوستان عزیز 

تشکر