متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


به نام خداوند مهربان 



1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته ‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی

 

سخت آزرده خاطر شده بودند؛


بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند،


آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.

 



هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه:

 

به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏ آورد.


به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن

 

كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر.عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.

 

 

2. در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.

 

حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند برعمر بن سعد وارد شد؛


 

عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟


گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ‏ای و

 

 

آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی ازآن مي‏نوشنداز آنان مضایقه مي‏كنی؟ 


عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است،

 

من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ ام ونمي‏دانم باید چه كنم؛


ایا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد،

 

در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟


ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. 


یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است

 

شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.

 



3. امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد

 

و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتیداشته باشند. 

 

شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.

 

امام حسین علیه السلام به همراهان خوددستور داد تا برگردند و فقط

 

برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. 


در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي‏ترسم

 

خانه ‏ام را خراب كنند! امامعلیه السلام فرمود: من خانه‏ ات را مي‏سازم.


 ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.


عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. 


حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را

 

در بسترت بگیرد


و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! 


ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.

 



4. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته

 

است كه یا به حجاز برمي‏گردم یابه مملكت دیگری مي‏روم.


 عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند،


"شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.

 

 

 

 

تشکر 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


dorna94
ارسال پاسخ

ممنونم خانم مذهبی و روشنفکری هستید

mehrdad_2000
ارسال پاسخ

ممنون

Arman33
ارسال پاسخ

ممنون

faani
ارسال پاسخ
sasan
ارسال پاسخ

ممنون سحر خانوم خیلی زیبا بود...

sourena69
ارسال پاسخ

مرسی خواهرم

elaheh_62
ارسال پاسخ

تشکر سحر جان.

kavehahmadi
ارسال پاسخ

سپاس

persian_na30
ارسال پاسخ

مرسی خسته نباشید


amir_sakett
ارسال پاسخ

ممنونم

ملے جوלּ
ارسال پاسخ

اينارو نميدونستم خيلي جالب بود برام

لعنت خدا بر كفار و قاتل هاي شهداي كربلا

ممنون از زحماتت سحر جان

parni
ارسال پاسخ

Tashakor

Mohi18
ارسال پاسخ
dada1animal
ارسال پاسخ

سلام ابجی سحر

تشکر واسه زحماتت تو بخش مذهبی

استفاد بردیم سپاس

داش غیرت....................

ѕнєуɗα
ارسال پاسخ

ممنون

๓คh๓໐໐໓
ارسال پاسخ

لعنــت بــ قاتلای عزیزانمان


NAYRIKA
ارسال پاسخ

هی دهه محرم هم داره تموم میشه
این حال و هوای قشنگ هم داره تموم میشه