متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


h086
h086
۱۳۹۳/۰۶/۱۴

اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم ميکنند ولي مهربان باش

اگر موفق باشي دوستان دروغين و دشمنان حقيقي خواهي يافت ولي موفق باش

اگر شريف و درستکار باشي فريب ميدهند،ولي شريف و درستکار باش

آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند ولي سازنده باش

اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت ميکنند ولي شادمان باش

نيکي هاي درونت را فراموش ميکنند ولي نيکوکار باش

بهترينهاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد

و در نهايت مي بيني هر آنچه هست همواره ميان "تو و خدا" است نه ميان تو و مردم....

h086
h086
۱۳۹۳/۰۵/۲۶

ارزش *يك سال* را دانش آموزى كه مردود شده مى داند.

ارز ش *يك ماه* را مادرى كه فرزندى نارس به دنيا آورده مى داند.

ارزش *يك هفته* را سردبير يك هفته نامه مى داند.

ارزش *يك ساعت* را عاشقى كه انتظار معشوقش را مى كشد.

ارزش *يك دقيقه* را شخصى كه از قطار جا مانده.

ارزش *يك ثانيه* را آنكه از تصادفى مرگبار جان در برده مى داند...

.... به خاطر بياوريد ...

كه زمان به خاطر هيچ كس منتظر نمى ماند....

h086
h086
۱۳۹۳/۰۵/۱۲

ترس ها را به كنار بگذاريد تا درس دليري را بياموزيد وزندگي تان را به گونه اي كه آرزو داريد، بيافرينيد....

h086
h086
۱۳۹۳/۰۴/۲۱

نه اهل شکایتم..



نه اهل کفران از آدم و عالم...



اما گاهی دلم میگرد....نه زیاد...کمی...



مقداری دلتنگی می نوشم و قند یاد خدا را



در تمامش حل می کنم...حل می شود هر آنچه نا آرامم می کرد..

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۴/۲۱

وقتی تو را نخواست...
آرام بکش کنار...

غم انگیز است اگر تو را نخواهد..!

مسخره است اگر نفهمی...!

احمقانه است اگر اصرار کنی..!

که باشی...

+5

h086
h086
۱۳۹۳/۰۴/۲۰

آمد رمضان و التهابی ست به لب
هر لحظه مرا حسرت آبی ست به لب
با شوق لب تو “ربنا” می خوانم
هر بوسـه به پای تو دعای مستجابی ست به لب
اللهم عجل لولیک الفرج...

amiralii62
amiralii62
۱۳۹۳/۰۴/۱۹

دلم گرفته ، انگاری هوای تو را دارد ، از تو می نویسد ، از محبت ، از صداقت ، از عشق ، اری از عشق ... ای کاش بال پرواز داشتم تا اندوه دوری تو را به اسمان ها می بردم و دلتنگ نمی شدم ، ای کاش عظمت نگاهت را در اخرین باری که قرار است سرنوشت ما را از هم جدا کند از من نگیری که من امیدم به نگاه اخر است ، نگاهی که گویی به جان بی روحم ، روح می بخشد ، نگاهی که قرار است عمری با ان سر کنم ...

من خسته ام ... خسته از انتظار ،خسته از این دلهره ها ، چشم هایم را به دست های امید دوخته ام . خدایا کاری بکن که من دارم از دست می روم .

مثل ماهی ای که از دستان کودکی نادان کنار حوض افتاده باشد ، مثل پرنده ای بی گناه که در قفس زندانی کرده باشند ! خدایا دنیای ماهی اب و دنیای پرنده اسمان است ، اما دنیای من فقط نگاه اوست ، نگاهش را از من نگیر که من بی نگاه او میمیرم ... میمیرم...

برای نوشتن دلیلی باید باشد و من هر شب به دنبال ان می گردم اما هر چه می گردم دست خالی تر می شوم ، گویی راه را بی راهه امده ام ... من فرار کرده ام ، اری فرار کرده ام از خود تا به تو برسم ...

خیلی سخت است کسی را دوست داشته باشی اما نتوانی به او بگویی ! سخت تر از ان این است که حس کنی معنی نگاهت را نمی فهمد و این نفهمیدن باعث شود که تو سکوت کنی...سکوت کنی و حرف دل نزنی ...

تو را به خدا مرا نسپار به شب های بی ستاره ، به شب های دلتنگی ، که من می ترسم ، می ترسم از اینکه هیچ صبحی در انتظار این شب ها ننشسته باشد.

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۴/۱۸

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ

ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟...