بلاگ كاربران
کنار تخت، کسی نیست وقت بی تابی
چه مانده است به جز صبر و گریه کردن ها؟!
کنار مبل، کسی نیست وقتِ دیدنِ فیلم
کنار پنجره سیگار می کشم تنها
کسی نمانده که از پشتِ من بیاغوشد!
تمام خستگی ام را از آشپزخانه
کسی نمانده که در کوچه ها قدم بزنیم
برای خواندن آوازهای دیوانه
دوباره یادم رفته... خریده ام دو بلیط
برای خالیِ جایت در ایستگاه قطار
دوباره یادم رفته... دوباره در سفره
میان گریه دو بشقاب چیده ام انگار!
کسی نمانده که بر شانه هاش گریه کنم
به کوه تکیه کنم لحظه ی شکستم را
کسی نمانده که در وقتِ رعد و برق زدن
بگیرد از وسط ترس هام دستم را
کسی نمانده، کسی نیست غیر تنهایی
در این اتاقِ پر از رفت و آمدِ جن ها
تو نیستی که به من راه را نشان بدهی
محاصره شده ام بین غیرممکن ها
کنار پنجره سیگار می کشم تنها
به فکر سبزه ی عیدم در این شب قرمز
که قول داده ای و داده ام به ماهی ها
بهار را از خاطر نمی برم هرگز
به گردنم زده ام چند قطره از عطرت
لباس خواب به تن رو به روی بغضِ درم
تمام شهر فراموش کرده اند تو را
مهم نبود... مهم نیست... باز منتظرم!
شماره ات خاموش است مثل برق اتاق
صدای هق هق یک زن نشسته بر تخت است
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام... ولی سخت است!
شماره ات خاموش است... زنگ می زنم و
کسی به غیر شب محض، پشت گوشی نیست
به گوشه گوشه ی دیوارِ خسته ی زندان
نوشته که: شرف نسل ما فروشی نیست...
س,م,م
اوهوم
صدای هق هق یک زن نشسته بر تخت است
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام... ولی سخت است
خیلی قشنگ بود همراه ی درد ...سپااااااس
ممنون
{h}{h}{h}{h}{h}
ممنون.
شرف نسل ما فروشی نیست...
شماره ات خاموش است مثل برق اتاق
صدای هق هق یک زن نشسته بر تخت است
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام... ولی سخت است
خیلی قشنگ بود همراه ی درد ...سپااااااس
مرسی باشی ...
خیلی سوزناک بود و از ته دل
مچکریم از س م م
مچکریم
عشق يعني ياد يک روياي نرم
عشق يعني يک بيابان خاطره
عشق يعني چهار ديوار بدون پنجره
آری،رسم روزگار این است که نمی شود ساخت لحظه ای را که عرشیان به آن غبطه می خورند مگر با ساختن دواتی از رنگ گلگون حیات خویش بر دفترچه خاطراتی که ورق هایش رنگ باخته اند و این است یک پایان و شاید آغازی برای عاشقانه زیستن.
شعر زیبایی بود.ممنون.موفق باشید
ممنون
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام... ولی سخت است!
:( @};-
معشوق سیاسی بود؟:-?
اینم نکته ای بود برای خودش: )
غمش و انتظارش خیلی امید و صلابت داشت تحت تاثیر قرار گرفتم ولی گریه نه گریه مال بخش هندیمه:)
الان دوباره خوندم..من دیشب چرا گریه هاشو ندیدمهمش داشت گریه می کرد
معشوق سیاسی بود؟
صدای هق هق یک زن نشسته بر تخت است
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام... ولی سخت است!
عشق يعني حسرت شب هاي گرم
عشق يعني ياد يک روياي نرم
عشق يعني يک بيابان خاطره
عشق يعني چهار ديوار بدون پنجره
آری،رسم روزگار این است که نمی شود ساخت لحظه ای را که عرشیان به آن غبطه می خورند مگر با ساختن دواتی از رنگ گلگون حیات خویش بر دفترچه خاطراتی که ورق هایش رنگ باخته اند و این است یک پایان و شاید آغازی برای عاشقانه زیستن.
شعر زیبایی بود.ممنون.موفق باشید
لخبن بزن ننه عسک بگیره
{ax}
چش
نمیشه که {11}
لخبن بزن ننه عسک بگیره
مینا:-*تو چرا گریه نمیکني{17}
نمیشه که
مینا:-*تو چرا گریه نمیکني{17}
گریه کنم؟
غمش و انتظارش خیلی امید و صلابت داشت تحت تاثیر قرار گرفتم ولی گریه نه گریه مال بخش هندیمه
اخی
خیلی سوزناک بود و از ته دل
مچکریم از س م م
فرشته گریه نکن
میناتو چرا گریه نمیکني
تنهایی
انتظار
لباس خواب به تن رو به روی بغضِ درمتمام شهر فراموش کرده اند تو رامهم نبود... مهم نیست... باز منتظرم!
به فکر سبزه ی عیدم در این شب قرمزکه قول داده ای و داده ام به ماهی هابهار را از خاطر نمی برم هرگز
خیلی قشنگ بود حب الاحباب
که قول داده ای و داده ام قوی باشیم
که قول داده ای و داده ام ... ولی سخت است !
دوباره یادم رفته ... خریده ام دو بلیط
برای خالیِ جایت در ایستگاه قطار
دوباره یادم رفته ... دوباره در سفره
میان گریه دو بشقاب چیده ام انگار !
وای