توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
به نام خداوند مهربانم
مرد جوانی که مربی شنا و دارنده چندین مدال المپیک بود،
به خدا اعتقادی نداشت.
او چیز هایی را که درباره خداوند و مذهب می شنید مس خره می کرد.
شبی مرد جوان به استخر سرپوشیده آموزشگاهش رفت.
چراغ خاموش بود ولی ماه روشن و همین برای شنا کافی بود.
مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت
و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه برود.
ناگهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد.
احساس عجیبی تمام وجودش را فرا گرفت.
از پله ها پائین آمد و به سمت کلید برق رفت و چراغ ها را روشن کرد.
و دید آب استخر برای تعمیر خالی شده بود.
ببین خدا چقدر مهربان است .
tnx
نظرات دیوار ها
لایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
لايييك
لایک
مرسی