متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


معلمی می گفت:

پدر من در طعنه زدن تخصص داشت!

مثلا می گفت کتابِ کتابخانه را گم کردی؟ خب برای این که مسئولیت

سرت می شود! کوچک که بودم از حرف های او سر در نمی آوردم، با

خودم می گفتم چطور میشود گم کردن چیزی دلیل مسئول بودن باشد؟!

ولی بزرگ تر که شدم  طعنه هایش برایم بسیار آزار دهنده شده بود،

بدبختانه من هم در این زمینه خیلی ماهر شده بودم ولی از یک جا به بعد

دیگر به کسی طعنه نزدم و آن هم موقعی بود که در کلاس درس با

شاگردانم در مورد مطلبی بحث میکردیم و هرکسی نظری میداد جز یکی

از بچه ها که مشغول سوهان زدن ناخن هایش بود! نگاهی به او انداختم

و گفتم "بسیار خب، نظری از تو نمیخواهم چون تو بیش از اندازه در

مباحث کلاس شرکت میکنی!" او سرش را بلند کرد و با شور و شعف مرا

نگریست! حرف مرا باور کرده بود! به هیجان آمده بود، انقدر از خودم

خجالت کشیدم که به خودم قول دادم دیگر به کسی طعنه نزدم و حرفم

را بدون لطمه زدن به شخصیت شخص بی پرده بگویم!


آدم های خوب حواسشون به حرف هاشون و اثرات اون ها هست، سعی میکنن آسیبی، هر چند جزئی و کم به کسی نزنن و اینجوریه که ماها کنارشون احساس آرامش و امنیت میکنیم

خیلی تفاوت هست بین کسی که باعث میشه خوبی هات رو ببینی و باور کنی و تقویتشون کنی،  و کسی که سعی در افشا کردن شیطان درونت داشته باشه و از این کار لذت ببره!

 

 




 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


dlaram
ارسال پاسخ

بسیار خوب✔⚘

raha1374
ارسال پاسخ

SA00 :
{H}

ممنونم

raha1374
ارسال پاسخ

seldaaa :
عالی
{40}

مرسی از حضورت

SA00
ارسال پاسخ
seldaaa
ارسال پاسخ

عالی