بلاگ كاربران
سلام
ساعت سه و نیمه بعد از سه ماه باز پست میزارم
تو هواویمم مینویسم
از لبتاپ و کیبوردم خبری نی ههツ
حاج امید بریم؟
آنلاینا کلا هف هشتان ک نمیشناسمشون رفقا پلیز شیر بدن
این حرفا همش راسته قسم میخورم
گنده هم چسی نمیام و فازمم دیگه از غم گذشته جوم نگرفته
فقط لازم دونستم بگم همین
سال ۹۱ بود ک اومدم تو همسخن برا چیش بماند اونایی ک باس بدونن میدونن
سال بعد اگ اشتب نکنم مرداد بود ک شد همخونه خوب یادمه ک کاورش چارتا رنگ داشت مشکی آبی قرمز سبز اگ
اشتب نکنم قدیمیا یادشونه ههه
خلاصه از همون وقت خیلیا دیدن من غم دارم ک ن غم منو داره اومدن زیر پام نیشستن هعی قمپز در کردن ک بگو
یکی دونفرم نبودن ماشاا... برو بالا سی چل تا
خلاصه مام ن ک نگیم اما یا دروغ میگفتیم و میپیچیدم چ دخی چ پسر یا نصفه میگفتیم
گذشت آقا ی مسابقه گذاشتن نمیدونم هنوزم هس یا نه صندلی داغ مسئولش توسکا بود یا ریحانه یادم نمیاد
آقا از ما میپرسدین و ما ج میدادیم
یکی از اونا بد قفلی زده بود
اما کلا ب من نمیخورد
نکته یادتون نره گنده گوز نیستم
نمیخورد چون سنش با من نبود
شهرش با من نبود
روحیاتش اونوقتا شاد بود جدیدا زده تو فاز غم احتمالا چسی
خلاصه هیچیش نمیخورد
اقا سه پیچ گیر داد اول راه ندادیم تا جایی ک کسخلیت گل کرد و...
خودش ش خواست دادیم
خودش زنگ زد ج دادیم
خودش گف من جا ننتم گفتیم باش
از یکی دیگه خوشمون اومد مخشو زدیم اومد فاز گرفت ک عاشق ما شده ههه مگ داریم اخه
خلاصه گفتم اشکل نداره با شمام من بعد
مریض شد مریض شدیم
خندید خندیدیم
گریه کرد گریه کردیم
اسمم اول عشق فرش بود هعی یادش بخیر
بعد شد به خاطر ایشون جاست لاو
بعد ۷ لوتی ۷
گذشت ی روز همین ایشون دو باره چسی اومدن ک من حاضرم برات همه کار کنیم
خودش اومد سسکی حرف زد
پیشنهادشو داد گف ک ماهی ی بار میاد پیش ما
من راستش نیستم نه به خاطر این ک مورد نباشه ها نوچ نمونش همین ایشون
زیادن
ایشونم طی رفتارای فوق العاده و صلاحیت عجیبی ک داشتن تبدیل شدن ب یکی از مدیران ی بخش سایت
این وسط دعوا ها شروع میشد هعی میگفتن من میخوام بیام تهرون اما واس ما فرصت نمیشد
ی روز گفتیم بیا ک فرصت هس
در عین ناباوری باسن انداختن ک اخ فلانه من با مترو نمیتونم بیام و از این داستانا گفتیم باش
ایشونم از اونجایی کلی با سلیقن و تنوع طلب شروع کردن با باسن نشورای ک ما عثن به چیزمونم حسابشون نمیکردیم
لاس زدن
مام دایورتش کردیم خودش اومد خودشم دکمه رو زد
ی ماه بعد خبر اومد ایشون برا یکی دیگ اومده تهرون همون زمونی ک من گفتم بیا نیومدن هههه
بعد جالب اینجاس از همون موقع شروع کردن چس ناله کردن دم از خیانت زدن نمیدونم کی خره کی گرگه کی عنه
گذشت دوباره معلوم نی کدوم کسخلی مث من علف شده به شیرینی رفته لا زبون خانوم بزی
من به چیزمم نی دورم از اینا زیادن
فک نکنین هولم ک بعد از هشت ماه اینارو میگم
گفتم بدونین ک ایشون دم از دوس داشتن میزد ایشون همه جا اسم مارو داد میزد پست و پست و پست
چن فقط عوض شد
اینم به چیز من نی
اما ابجی داشی کسخل نشو پلیز اینجا جاش نی✔
حالام پست میزاره ک رفقای قدیمی ک دیگه نیستن رو یاداوری کنه
اسمی از کسی ک هر چی حداقل تو اینجا داره رو یادش نمیاد
باز به چیزم دایورته
ایشون اول با اهنگ باتو امیر واس ما اشک میریخت الان با جیگیلی امیر قر میده برا سنده منده ها
خلاصه سه نکته از پرفسور:
یک عشق مقدسه باس براش زحمت بکشی عشق یعنی ننه بابا یعنی کوچولوت ینی خانومت یا اقات
دو اعتماد فقط به اوسا کریم ک مشتی فقط خودشه
سه ادم بی معرفت ادم نی خره
حاج امید
پدرام
محمد
پرهام
کاوه
تینا توسکا
ابجی بلک نازنین
داش سیا
میرا و امیر
ریحانک
آیه خانوم
عسل
حسین سامان۱۱
اوووووف سروش
ماریا
سارایییییییی
سارا خانوم
امیر بدبوی کصافت خخخخخ
فری کیشمیش و علی پلیسه
صدف شرمین
همه مهتابا
همه مریما
سحر تکپر
داش غیرت امید
رضااجرایی
و....
تو دلیا♥♡♥
عشقین
ممنون
اوف عجب فازسنگینی بودا همشم دختره بدبخت دایورت بوده
حرفای شما متینه ولی نمیدونم چرا توی مجازی مدشده که باید با دورویی واردشی
هیشکی خودش نیست همه توی نقابن هرکی اگه خود واقعیش باشه ادم باشه مشکلاتم پیش نمیادش
سلام!
خدا به دادِ مظلومین برسه
تا مرخصی میای ؛ بلاگ میزنی؟
ajab ajab
Chi begam
ajab lahne jalebi dasht neveshtatun
Mersi
فکر کنم یادم اومد کی هستی .......منو یادت میاد؟
بلاگتو خوندم یکم ناراحت شدم ولی خوشحالم از این بابت که خیلی چیزا رو دایورت کردی...
برات ارزوی موفقیت دارم
ممنون از دعوتت
چـــی بگم والا ....
خودشـــون شروع میکنن بعد طلبکارم میشــن
این سیگار دم به دقیقه روشن،این عشق های الکی....
سپاس
سلام اره والا
جیگری
وقتی هوس جای عشق را میگیره میشه همین ....درهرحال غمت نباشه این ادمها ارزش فاز غم را ندارند
فدامدا هههههه...
اره دیگه اگ عبرت نگیری عبرت میشی...
سلام،
این سیگار دم به دقیقه روشن،این عشق های الکی....
سپاس
داداش ادبیات خیلی مشتیه ....من یه تازه واردم واینجورهم که فهمیدم کوچکترین عضو اینجااااام .......همسخنم نمیدونم کجا بوده ولی چیزایی ازش شنیدم ...فقط بگممم ماجرات عبرت اموزه
وقتی هوس جای عشق را میگیره میشه همین ....درهرحال غمت نباشه این ادمها ارزش فاز غم را ندارند