توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
امروز از صبح که اومدم سر کار دلتنگ بودم تو قلبم یه جای خالی حس میکنم که اون فقط برای توئه و بس هر کی میاد و میره باز اخرش به تو میرسم .. تو که من و دوست داری و منم چرا ... از صبح تو ذهنم این ابیات میپیچه طوری که نوشتم و چسباندم به مانیتور امروز لعنتی تموم نمیشه و من بیشتر از قبل دوستت دارم
گاهی میان مردم در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست
فراموش میکنم
آغوش گرمم باش
بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که
در سرمای بیکسی لرزیدم
گناه کیست ?
حادثه ها ?
فاصله ها?
خاطره ها?
جاده های دور و دراز ?
یا دل من ?
که برای تو تنگ شده است ?
نظرات دیوار ها
شعری از فریدون مشیری
خیلی هم زیبا