متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • :|

  • عشوه رو باید از این دختر لوسا یاد گرفت که هر چی میگی میگن:تنها؟ برو دکتر=تنها :| برو دانشگاه=تنها :| غذا بخور=تنها:| نه تیم ملی رو هم ببر :|{1}
  • یکـ وقتــ هایی.. !!

  • زنانگی یعنی اینکه گوشی تلفن را برداری و برای جایی رفتن از کسی اجازه بگیری... نه که عهد قجر باشد، نه که اجازه ات دست خودت نباشد، یک وقت هایی آدم دلش می خواهد اجازه اش را بدهد دست کسی تا دلش قرص شود که مهم است برای کسی! این روزها که بی اجازه و به اختیار می زنم بیرون انگار بی کَس ترین زن عالمم...!…
  • میتـــــرکهـــ

  • مثلِ وقتــآیــے کهـ یهــو بادکُنَکـــے میتــرکهـ بعـضــے وقتـآ دلاےِ ما الکــے میتــــرکه ـ خنــدهـ هـآمونو گرفتـــن و نمُـــردیمـ ولــے اشکـــو از کســے بگیــرے طفلکــے مـےتـرکـهــ   چرخا مــےچرخــهـ واسهـ هر کــے نمکـــدون رو شکستـــــ عوضــش چرخـآےِ چـــرخِ نمکـــــے مــےترکـهــ   هر دقیــقهـ حرفاشــون روحمـو قلقلکــــــ مــے دهــ تهــ قصــهـ آدمِــــ قلقلکـــے مــیــترکــهــ   ا…
  • حســـے شبیهــِ غمـــــ ..

  • حسّی شبیه غم بدنت را گرفته بود   از خانه ای که بوی تنت را گرفته بود می خواستی که جیغ شوی: خسته ام عزیز! یک دست خسته تر دهنت را گرفته بود !! می خواستی فرار... که مثل دو چشم خیس چیزی مقابل ترنت را گرفته بود می خواستی بمیری و از دست دست هاش... با گریه گوشه ی کفنت را گرفته بود لعنت به روزگار که از خاطرات من حتی خیال داشتنت را گرفته بود لعنت به روزگار که ما را دو نیم کرد چیزی شبیه «تو »…
  • زِنــدگــے بچــهـ گانهـ لَـــــج کــردهــ :(

  • کاش می شد که عمر این شب ها ، مثل موهای مشکی ات کوتاه   به خودم وعده می دهم که برو! ته این جاده می رسد تا ماه!   بیست سال است یک نفر دارد، در دلم انتظار میکارد بیست سال است دوستت دارم، از همان عصر دوم دی ماه   که خدا آفرید دستم را بسپارد به دست های خودت بسپارد به دست های کسی ? که ندارد از عاشقی اکراه   شاید از ازدحام دلتنگی ست ،هر کجا می روم همانجایی لب ساحل...کرانه های خلیج...ک…
  • زود میـمیــــــــــرد

  • سیمی بافه های گیسوانم را رها کرده   خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده   همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی ست  ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده   پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد  پشیمان تر کسی که عشق خود را برملا کرده   مگو با هیچ کس راز دلت را... زود می میرد  گل سرخی که مشتش را برای خلق وا کرده   زمین هم دوست دارد در کنار آسمان باشد  ول…
  • بـــــے مَعــــــرفَتـــــــــ ..

  •   هَــنــــــوز روےِ خاکیــــــــم یــــــــــــادِمــان نمــے کننـــــــــد...واے بهــ روزے کهــ خــــــاکِمــان کننــــــــد..!!☜تُفـــــــــ تو ذاتـــــــــــِ هــــر چــے آدمــهــ بــے معـــــــرفتهـــ☞  :(                      …
  • کـــــــــم

  •  رُستنی ها کم نیست، من و تو کم بودیم خشک و پژمرده و تا رویِ زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست، من و تو کم گفتیم مثلِ هذیانِ دمِ مرگ، از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم دیدنی ها کم نیست، من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز، جایِ میلادِ اقاقی ها را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست، من و تو کم چیدیم وقتِ گل دادنِ عشق، رویِ دار قالی بی سبب حتی پرتابِ گلِ سرخی را ترسیدیم خواندنی ها کم نیست، من و تو کم خواندیم من …
  • ^_^

  • ( فروغ فرخزاد) "رفتن" !   رفتن که بهانه نميخواهد ، يک چمدان ميخواهد از دلخوريهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشيهاى انکار شده ... رفتن که بهانه نميخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هيچ بى چمدان هم ميروى !   "ماندن" !   ماندن اما بهانه مى خواهد ، دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى، دوستت دارمهايى که مى شنوى اما باور نمى کنى، يک فنجان چاى، بوى عود، يک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ …
  • مسئولان سایت لطفا رسیدگی کنن :|

  • سلام... خوبین؟؟ دیروز تولد یه سالگیم تو همخونه بود.. هیشکی بهم کادو نداد.... من کادو مییخووووواااااااممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم.......:| :| :| مسئولان سایت لطفا رسیدگی کن... :| :| :|