بلاگ كاربران
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست
____________________________________
میگوید “فاغ بودن زکفر ودین دین منست”
این یادآور تعبیرات عرفاست که هاتف اصفهانی خوب شرح داده است اومیگوید
چون کشیدم نه عقل ماند ونه هوش
سوخت هم کفر از آن وهم ایمان
واقعیتی که اهل معرفت به آن میرسند اینست که
آنچه انسان با این خود معمولی واکتسابی دانسته وبا آن استدلال وقیاس میکند پایه محکمی ندارد ولو دین وایمان باشد چنانکه حافظ میگوید “دل ودین راهمه دربازم وتوفیر کنم” البته مقصود آن نیست که دین متکی به شخصیت اکتسابی بی ارزش است چه مقدمه ای برای رسیدن به اصل دین است چنانکه عارفی را سراغ نداریم که بدون داشتن این پیش زمینه مراحل سلوک را طی کرده باشد مثلا عارف لائیگ نداریم
وخیام ازدل خرم وخوش وغم نخوردن زیاد گفته وتوصیه وتجویز کرده اینچنین خوشی وخرمی وبیغمی جز در سایه آزادگی از قید وبند شخصیت اکتسابی یا عارضی که عرفا آنرا قفس نا میده اند ممکن نیست ولذا رباعیات خیام را میتوان مقدمه ای برای عرفان به معنای کاملتر آن دانست
___________________________________________________
خیام کیست ؟!
یک دائم الخمر ؟!یا یک عارف؟!
یا یک عارف؟! یا یک دائم الخمر؟!
بهتر نبود بیخیال شعر میشدی!!!
دیگه شانس بدبختاس گیر من افتادن
چ گیری به ریاضی و ریاضیدانا دادی
شدیدا مشتاقم بدونم خیام دقیقا چه مارک مشروبی میزده که بعد کره خوری میرفته معادله درجه سوم حل میکرده
افرادی که تفکر میکنند به پوچی زندگی میرسن اما ۳ رویکرد متفاوت اتخاذ میکنن :
۱-انکار وتلاش برای معنا دادن (مولانا)
۲-افسردگی (هدایت)
۳-لذت از فرصت باقیمونده (خیام)