متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۳۰

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

غمدیده ترین عابر این خاک منم من
جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
مانند کویری که در آن قافله ای نیست

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۱۹

بهارم

هیچ می دانی !!

زمستان رخت بربسته است و می باید

به چهره ی ناز خود رنگ ولعابی داد شاهانه

گلی زیبا

برگی سبز

خنده ای شیرین و مستانه

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۱۹

ای صبا شهر خبر کن که خوش فصل بهار

باز از راه رسید و زده است پرده ی خود بردیوار

مطربا نی بنواز

ساقیا باده بیار

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۱۹

گاهی به آسمان هم حسودی می کنم

چرا که پس از گریه ای طولانی

دلش باز می شود

لبخندی زیبا

و

رنگارنگ می زند

دل من اما

پس از هر بارش

بیشتر دلتنگ می شود.