متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


74atosa
74atosa
۱۳۹۳/۰۴/۰۶

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.

وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.

وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است

.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.

دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

.

.

.

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۲۶

نهضت سوادآموزی لرها :
معلم: برای بار صدم، هر چی من میگم تکرار کنید:
کارگران مشغول کارند؛
لرها: خسته نباشند! خدا قوت...

кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

زنــدگــی‌ همـیــن اســت

هر خـاطـره ، غـروبــی دارد

هر غـــروبــی ، خـاطــره ای

و ما جایی‌ بینِ امـیـد و انتظـار

چشم می‌کشیم تا روزگارمان بگذرد

گاهی‌ هم فرقی نمی کند چگونه ؛

فقط بگذرد ....

shahryar_2012
shahryar_2012
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود...
دکتر علی شریعتی

seashell
seashell
۱۳۹۳/۰۲/۰۷

❤❤❤
❤❤❤❤
❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤...خودت را دوست داشته باش ❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤....خودت را دوست داشته باش ❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤...خودت را دوست داشته باش ❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
عاشق شدن چیز ساده ایست
آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه کردن آن را دارند !

مهم "عاشــــــــق ماندن" است ؛
بی انتــــــــــها ؛ بی زوال ؛ تا ابــــــد ؛ بی منـــــت .
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
http://www.hamkhone.ir/member/16579/blog/view/109771/
فراموش نکنی دوست عزیز .
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

ftp024
ftp024
۱۳۹۳/۰۲/۰۶

http://www.hamkhone.ir/member/609/blog/view/109077/

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۰۵

مردی نابینا زیر درختی نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت: آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌
احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌
برای چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۲/۰۵

◄+5►
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

√ برایش می نوسم ...

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/108442--/

بلاگ جدیدم.منتظر نظرت هستم دوست عزیزم

asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۲/۰۴

دل قشنگت رابا “آه” درگیرنکن/بذار”آه” سهم کسانی باشد که دلتنگت می شوند

hasan74
hasan74
۱۳۹۳/۰۲/۰۴

اگه ميشه به بلاگ ماهم يه سري بزنين