یارو لباسای عیدشو گذاشته زمین ازشون عکس گرفته
بعد زیرش نوشته دیدید چقدر بهم میان؟؟؟؟!!!!!!
خدایا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من رفتم اسید بخورم....

من دلم می خواهد ...

خانه ای داشته باشم پر دوست ،

کنج هر دیوارش ...

دوستهایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو ...

هر کسی می خواهد ،

وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ ...

به من هدیه کند ...

شرط وارد گشتن ...

شست و شوی دلهاست

شرط آن داشتن ...

یک دل بی رنگ و ریاست ،

بر درش برگ گلی می کوبم ،

روی آن با قلم سبز بهار ...

می نویسم ای یار ...

خانه ی ما اینجاست ...

تا که سهراب نپرسد دیگر ،

"خانه دوست کجاست " ... !

هشیارشدیم از اینکه مستیم
رفتیم و در میکده بستیم

با خود به سخن چنین نشستیم
ما باده نخورده ایم و مستیم

مسجد سر راه از آن گذشتیم
بر روی درش چنین نوشتیم

در میکده هم خدای بینی
با مرد خدا اگر نشینی

از باده عشق مست مستم امروز
وز شوق وصال .می پرستم امروز

تامست ز باده وصالت گردم
صد توبه بسته را شکستم امروز

در این زمانه عهد شکن ...کو دوست که عاقبت نگردد دشمن...تنهایی را از انجا گرفتم دامن...که دوست نبیندم به چشم دشمن...

ای دوست گر ببرد سیل فنا خانه عمر .......................................................دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست....

نمیدانم انکه از ازل من را سرشت ...از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت...جامی و بتی و بربطی و لب کشت...این سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت...

یا رب مکن از لطف خود پریشان ما را ....هر چند که هست جرم و عصیان مارا...ذات تو غنی بوده وما محتاجیم ...محتاج به غیر از خود مگردان ما را...

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم...این دم عمر را غنیمت شمریم...تا از این دیر فنا درگذریم...با چند هزار سالگان سر به سریم...