بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ فرزندان ادم ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ
- تعداد نظرات : 24
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
- نمايش ها : 205
هابیل و قابیل، یا هابیل و قابیل در دین های ابراهیمی نام دو پسر آدم و حوا هستند. براساس این
دین ها، این
دو برادر هدایا و قربانی هایی به خداوند تقدیم می کنند که هدیهٔ هابیل پذیرفته می شود ولی هدیه
قابیل رد میشود
درنتیجهٔ این حادثه قابیل به هابیل حسادت میورزد تا آنجا که یک روز او را می کشد.
داستان فرزندان آدم
«داستان دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را چنانکه هست، برای یهودیان و دیگر مردم بخوان
(تا بدانند عاقبت
گناهکاری و سرانجام پرهیزگاری چیست). زمانی که هر کدام عملی برای تقرّب (به خدا) انجام
دادند. اما از یکی
(که مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، ولی از دیگری (که مخلص نبود و قابیل نام
داشت) پذیرفته
نشد. (قابیل به هابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کُشت. (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم؟
خدا (کار)
را) تنها از پرهیزگاران میپذیرد.* اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست
دراز نمیکنم
تا تو را بکشم، آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان میترسم.* من میخواهم (تو) با
(کولهبار) گناه من
و گناه خود (در روز رستاخیز به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی و این سزای
(عادلانهی خدا
رای ستمگران) است.*
پس نفس سرکش او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمّم به کشتن کرد و
(عاقبت به
ندای وجدان گوش فرا نداد و) او را کشت و از زیانکاران شد (و هم ایمان و هم برادرش را از
دست داد).*
(بعد از کشتن نمیدانست جسد او را چه کار کند) پس خداوند زاغی را فرستاد (که زاغ دیگری را
کشته بود) تا
زمین را بکاود و بدو نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند. (هنگامی که دید آن زاغ چگونه
زاغ مرده را
در گودالی که کند، پنهان کرد) گفت: وای بر من! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم و جسد
برادرم را دفن
کنم؟ پس (سرانجام از ترس رسوایی و بر اثر فشار یا عذاب وجدان از رفتار و کردار خود پشیمان
شد و) از
زمرهی افراد پشیمان گردید. (مائده/ ۳۱-۲۷)
در حدیثی که هم مسلم و هم بخاری آن را روایت کردهاند، آمده که فرمود: «هر کسی که به ناحق
کشته شود،
به نوعی پسر آدم (قابیل) در گناهش شریک است؛ چون او اولین کسی بود که روش قتل و کشتن
انسان را ابداع کرد.
عالی
نمیدانم هابیل با بیل قابیل را کشت یا قابیل با بیل هابیل را کشت کدومش؟
کندن گوری که کمتر پیشه بود
کی ز فکر و حیله و اندیشه بود
گر بدی این فهم مر قابیل را
کی نهادی بر سر او هابیل را
که کجا غایب کنم این کشته را
این به خون و خاک در آغشته را
دید زاغی زاغ مرده در دهان
بر گرفته تیز میآمد چنان
از هوا زیر آمد و شد او به فن
از پی تعلیم او را گورکن
پس به چنگال از زمین انگیخت گرد
زود زاغ مرده را در گور کرد
دفن کردش پس بپوشیدش به خاک
زاغ از الهام حق بد علمناک
like
متشکرم
ولی تو بلاگ قبلیت 100 تا بلاگ بعدیتو لایک کرده بودم
مرسی
دو دستی تحویل شوما :)
{67}
از توهم مرسی
قربوووووووووووونت بشم کجا بودی تو
خوشحالم اومدی عزیزم
دستت درد نکنه.
مرس از حضورت
طولانی بود نخوندمش
ولی تو بلاگ قبلیت 100 تا بلاگ بعدیتو لایک کرده بودم
دست گلت درد نکنه
انچه باید شما گفت
قشنگ می باشه
بسی جالب بود
مرسی
مرسی.
مرسی عالی بود ممنون
دو دستی تحویل شوما :)
{67}
فدایـتــــــــــ
اینم فرشته تون
دو دستی تحویل شوما
مرسی الی جون
ممنون
مرسی
عالی
دستت درد نکنه.
ممنون