توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ حکایت بهلول عاقل ترین دیوانه ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ ƸӜƷ
- تعداد نظرات : 20
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۱۱
- نمايش ها : 436
بهلول عاقل ترین دیوانه
حکایت های شیرین و پند آموز بهلول عاقل ترین دیوانه
هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر
نشسته بود
و حوصله اش سر رفته بود
از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند
سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند
هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار
بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی
گفت این دومین دیوانه
هست
عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟
بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست
هارون از کوره در رفت و فریاد زد :
این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد
نظرات دیوار ها
منم بهلول رو دوست داشت
like
بهلول رو تقریبا میشناسم.
به نظر من تو این دنیا هرکسی یه جور دیوانست. هر کسی به یک نحوی دیوانست. مثلا یکیش خود من. این باز از اون جمله های منه ها.
شاید دیوانه بیشتر از عاقلا میفهمه. او چیزی میفهمد که هیچ کس نمی فهمد.
دیوانه که شاخ و دم ندارد.
جالب بود ممنون.
جالب ممنون
{41}
چه زبونیه؟ قشنگه هاااااااااا
دقیقأ من میگه
جالب ممنون
دقیقأ من میگه
جالب ممنون
مرسی
مرسی
مرسی گلم
عزیزم
ایول جالب بودا،خوشمان آمد
مرسی عزیزم.
ممنون جالب بود
جالب بود ممنون
خیلی جالب و زیبا
مرسی
مجید هم دوست داشت
خيلى خوشمل بود
مثه خودت
منم هر چی الی دوست داشت دوست داشت
چی نوشتم خخخخخخخخخخخ
قشنگ بود
ممنون
حکایت بهلول رو الی دوست داشت