متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


 

هیچ مى‌دانید کار من به کجا کشیده بود؟ مى‌دانید، من مجبورم که سالگرد رؤیاهاى خود را جشن بگیرم، سالگرد آنچه را که زمانى برایم دلچسب بود، امّا در واقع هرگز وجود نداشت، زیرا این جشن یادآور رؤیاپردازى‌هاى بى‌معنىِ وهم‌گونهٔ گذشته است، رؤیاهاى احمقانه‌اى که دیگر وجود ندارند، زیرا چیزى ندارم که جایگزین آن‌ها کنم؛ آخر رؤیا را باید تجدید کرد.

 

فئودور_داستایفسکی

 

 

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


farnia
ارسال پاسخ
marya1370
ارسال پاسخ
Fereshteh
ارسال پاسخ

سلام


mahdiyar2012
ارسال پاسخ

dlaram :
{59}

سلام خوش اومدین

mahdiyar2012
ارسال پاسخ

SA00 :
:)
به از هیچی
{40}

خوش اومدین سلام

mahdiyar2012
ارسال پاسخ

korosh_ts :
شب خوش آقا:mainim
همیشه شاد باشید
در پناه خدا
رویاهات روشن وآفتابی....

اسمش چیست؟
این حس، این حال؛
همین که وقتی به تو فکر میکنم...
از گوشه ی لبهایم لبخند چکه میکند!

اسمش چیست؟
این کار، این رفتار؛
که نشسته‌ام و تو را مو به مو مرور میکنم
و عطر موهایت گیجم میکند؟

اسمش چیست؟
این رویا، این خیال؛
که تو از دور می‌آیی و انار‌های باغ شعرم...
کال کال، سینه چاک میکنند؟
اسمش را چه بگذارم که تو،
دوستت دارم معنی‌اش کنی؟

شب خوش ممنون خوش اومدین

mahdiyar2012
ارسال پاسخ

khazane90 :
:)

سلام خوش اومدین

dlaram
ارسال پاسخ
SA00
ارسال پاسخ


به از هیچی

korosh_ts
ارسال پاسخ

شب خوش آقا
همیشه شاد باشید
در پناه خدا
رویاهات روشن وآفتابی....

اسمش چیست؟
این حس، این حال؛
همین که وقتی به تو فکر میکنم...
از گوشه ی لبهایم لبخند چکه میکند!

اسمش چیست؟
این کار، این رفتار؛
که نشسته‌ام و تو را مو به مو مرور میکنم
و عطر موهایت گیجم میکند؟

اسمش چیست؟
این رویا، این خیال؛
که تو از دور می‌آیی و انار‌های باغ شعرم...
کال کال، سینه چاک میکنند؟
اسمش را چه بگذارم که تو،
دوستت دارم معنی‌اش کنی؟

خزان
ارسال پاسخ